انقلاب ها یکدفعه پیش می آیند . نه اینکه بی ریشه باشند ، نه . اما آنچنان کارد به استخوان می رسد که انسان یکدفعه بلند میشود و مثل کابوهائی که رستوران ها را در فیلم ها به هم می ریختند ، به هم می ریزند تمام چیزهایی که تا آنموقع آنقدر بی نظم بوده اند که بی نظمیشان به یک نظم ظاهری تبدیل شده است .  اسلحه می کشند و آنقدر شلیک می کنند که یا همه می میریند و خودشان جان سالم بدر برده و فرار می کنند یا خودشان هم در میان سیل بی امان شلیک ها کشته میشوند . این روحیه انقلابی نه آنقدر که بخواهد با آن دنیایی را تکان داد « که نگارنده عقیده دارد دنیا هیچ احتیاجی به تکان دادن ما ندارد بلکه خودش روزانه یکبار به دور خودش و سالانه یکبار به دور خورشید می چرخد »  بلکه حد اقل بتوان با آن خود را تکانی داد در وجود همه انسان ها هست . که البته شرایط مکانی و زمانی هم بی تاثیر نیست و در اولیت اش همان نیروئی را می طلبد که به آن می گوئیم همت. همتی که تا قسمتی احتیاج به آموزش دارد از همان دوران کودکی .

چندی پیش به دوستی گفتم همه ما ایرانی ها یک خصلت مشترک داریم و آنهم اینکه هیچگاه ادامه دهندگان خوبی نبوده ایم . نمونه اش در سینما ، ورزش ، سیاست و … همیشه خوب شروع می کنیم . همیشه نیمه ی اول فوتبالمان محشر است . به مکزیک گل می زنیم و با پرتغال مساوی می کنیم . سکانس های ابتدائی فیلم هایمان همیشه شاهکار است . گیرا و پر از عناصر سینمائی ولی تا پایان فیلم باید هزار بار به ساعتمان نگاه کنیم و هزار بار غصه بخوریم که چرا عمرمان دارد ثانیه به ثانیه پای همچین چیزهایی تلف می شود . سیاستمان هم تلفیقی از همین فوتبال بی رمق و سینمای مبتذلمان است . شروعش حمله میکنیم که همان ابتدا چند گل به اصطلاح درست و حسابی به دشمن می زنیم اما بعدش تماشاچیان لحظه شماری می کنند تا هر چه زودتر این بازی بی حساب و کتاب تمام شود ، که شاید کمتر آبرویمان جلوی همین به اصطلاح دشمن برود .

تا به حال چند بار به خودتان گفته اید که در برابر بعضی رفتارهای اشتباهی که تا کنون داشته اید انقلاب میکنید ؟ تا به حال چند بار واقعاً انقلاب کرده اید و چند بار انقلابتان ثبات داشته و دوباره به همان حال و روز اول برنگشته اید ؟ انقلاب در جائی به معنای بازگرداندن به کار رفته است .  دبروز از همان روزهائی بود که یکدفعه بلند شدم و کافه را ریختم به هم .  گفتم باید دوباره یک انقلاب درونی داشته باشم . باید باز مقابل بعضی رفتارها بایستم . اما نگران ادامه اش هستم ادامه ای که بی شک باز همراه  بی ثباتی است . خب به هر حال من هم یک ایرانی هستم . پیشنهاد شما برای ثباتش چیست ؟

۲۰ نظر موضوع: اجتماع

20 پاسخ به “به هم ریختن کافه به شیوه ایرانی”

  1. نرگس گفت:

    من هم همیشه همین مشکل را با خودم دارم. بیایید صورت مسئله را پاک کنیم؛ ملیت‌مان را عوض کنیم. ؛)

  2. فسیل زنده گفت:

    سلام
    اصلا بی خیال انقلاب شو.بابا ،حوصله داری ها.

  3. سی سی یو سینما ۲
    چاردیواری جدید

  4. هدف خوب+عشق
    بعد همه چی در همون راستا انتخاب کن
    دوستان
    کتابا
    مکانا
    زمانا
    و….
    همه در همون جهت باشه تا خسته نشی
    شکست
    خستگی
    و…. هم همیشه هست
    زنگ تفریح هم لازمه.

    • لی گفت:

      مرسی به تو احسان جان .
      نکات خوبی رو گفتی … همیشه سعی ام همین بوده…
      اما احساس می کنم تو همین زنگ تفریح هم نتونستم خوب تفریح کنم …

  5. لو ديريا گفت:

    سلااام
    هميشه با خودم ميگفتم فلاني استعداد نابي داره جسارت خوبي دااره عالي شروع مي كنه
    اما هميشه واسم سوال بود خب چرا كمي با طعم ياس نااميدي ؟!
    اين خصلت هاي مشترك را (كه به نظر من نسبي است ) مي شود متفاوت كرد با يك هدف مشخص و اراده اي قوي . شما اولين نفري باشيد كه متفاوت مي شويد تا اين خصلت مشترك بي معنا شود
    تعارف كه نداريم من تا دو روز پيش هدف هاي زيادي داشتم كه ديگر كارد به استخوانم رسيد .انقلاب هاي كوچك انقلاب هاي بزرگ را مي سازد . اگر برداشتتان يا عدم به وجود آمدن انقلاب ها مشكلات و سد هاي جلو راهتان است بايد بگويم انقلاب زماني معناي واقعي پيدا مي كند كه از دل همين مشكلات بيرون بيايد غير از اين باشد ما يك لحظه هم دگرگون نشديم
    با آقاي ميرحسيني موافقم

    • لی گفت:

      سلام دوست عزیز
      موافقم . همیشه انقلاب ها از دل مشکلات و سدهای میان راه بوجود میان . اما احساس می کنم همون طور گفتید عدم داشتن هدف های مشخص شده است که همیشه باعث بی انگیزگی میشود … تا چند وقت پیش فکر میکردم بعضی از هدف هام خیلی هدف های بزرگیه که می تونه خیلی باعث تحرک بشه اما می بینم خیلی ها این چیزهایی که برای من هدفه براشون حل شده است و دارن به چیزهای دیگه ای فکر می کنن . خود همین مسئله هم باعث کند شدن برخی از حرکت هام میشه …

  6. چون داری خودتو با دیگران مقایسه می کنی میگی نتونستم خوب تفریح کنم.
    با شرایطی که ما از بدو تولد تا الان داشتیم کاری بیشتر از این نمی شد انجام بدیم.
    از زاویه ای که تو نگاه می کنی میشه کلی از این حرفا زد اما به نظرمن اگر زندگی را کنار گذاشت و مدام به صورت مسئله و جواب فکر کرد به جواب نمی رسی چون هزاران سوال دیگه هست که… باید فقط دیوانه وار کار کرد و در حین کار و زندگی به بهتر شدن و … فکر کرد.

    • لی گفت:

      نه احسان . برعکس . وضعیت خودم رو توی شرایط خودم بررسی کردم .
      من خودم عاشق این شرایط دیوانه وار هستم . اما این شرایط هم درگذره . یک لحظه هست و یک لحظه نیست . مثل اتصالی جریان برق می مونه . لامپی که داره چشمک می زنه و هیچ وقت کامل روشن نمیشه …
      به هر حال ممنون از نظرت .

  7. نرگس گفت:

    مثال لامپ خیلی جالب بود. به شدت، این اتصالی رو درک می‌کنم.

  8. همان یک لحظه مهم را بایدهمیشه بیاد آوری لحظه ای که می تواند به تو ومن جرات دهد .شاید برای من زندگی درچنین شرایطی فقط معنی زنده بودن رادارد وزندگی کردن را خیلی فراموش کرده اند ومشکل دیگر همه ما فراموشی است و…..

    • لی گفت:

      دقیقا حمید جان
      همه ما زندگی کردن رو فراموش کردیم .و نمونه اش هم خودم ..
      مخلوطی از تمام احساس های خوب و بد … + فراموشی

  9. امیدی نیست زحمت نکش دوست من

  10. فاطمه باقریان گفت:

    سلام عیدتان مبارک

    حرفهای خوبی زدی ، فکر کنم اگر هر ایرانی سعی کند واقعا ایرانی باشد هیچ خرافاتی هیچ بی فرهنگی دلمان را نخواهد آزرد.نمی دونم چرا ولی این مدت همش یاد رئیسلی دلواری می افتم .دلاور مرد تنگستان که حال اجنبی رو گرفت.

    • لی گفت:

      سلام . عید شما هم مبارک
      به نظرم ایرانی . مسلمون زیاد فرقی نمی کنه. مهم اینه که انسان پیش از هر کدومشون انسان باشه.
      وگرنه مسلمون و ایرانی بی انسانیت هیچ فرقی با هم نمی کنن.
      از این افراد زیاد داشتیم. دلواری. امامقلی خان. و …
      ممنون بابت یادآوری :)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.