پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

جوابیه (سوم)

سلام بنده عزیز. من خوبم، اگر این بندگان بگذارند! تو خوب هستی؟ خوش‌حالم ک ازادانه حرف‌هایت را می‌زنی!
لازم است کمی توضیح دهم، شاید از گمراهی ب‌در ایی؛ البته بزرگ ک شدی خیلی چیزها را می‌فهمی.
در ابتدا بابت از دست دادن هم‌وطنانت مخصوصن سارا متاسفم؛ البته مرگ هم جزیی از پروژه زندگی است.
عقل همیشه چیز خوبی است، هیچ‌گاه فراموش مکن. شما ادمیان از ان استفاده می‌کنید، اما نصف و نیمه و این همه را ب درد سر می‌اندازد. از عقل استفاده می‌کنید و با تلاش فراوان رایانه، هواپیما می‌سازید، جاده می‌سازید … ولی راهنما و کاتالوگش را استفاده نمی‌کنید. ب بزرگ‌ترت بگو اگر کاتالوگ هواپیما را بخوانید طول عمرش نوشته شده، راهنمای ساخت را ه و جاده را بخوانید (مقدار اب، مقدار مشخصی است، گویا فراموش شده!) ایمن‌سازی ماشین را فرابگیرید (در روش ساخت، سخنی از دودره بازی زده نشده)، اصلن ژاپن مشکلی ب اسم زلزله ندارد. و این قصه ادامه دارد.
مشکلات‌تان را الکی گردن من نیندازید!

در پایان پیشنهاد می‌کنم برای تماس با من از همان اس‌ام‌اس استفاده کنی، با وب‌لاگ‌نویسی مشکلی اگر برایت پیش امد، کاری از دست من بر نمی‌اید.

دوست‌دار همیشگی بندگان
خداوند
بامداد ۳۰/۱۰/۸۹

پ.ن: در ترجمه این متن از زبان خداوند ب زبان قابل فهم برای ادم، دوستان زیادی تلاش کردند، از همه ان‌ها مم‌نون. کوتاهی از من است ن از اصل متن!

نویسنده : احسان ن

15 پاسخ

  1. نیستی لی من نیستم تو هم این ورا یعنی اون ورا طرفای دسامبر افتابی نمیشی که نمیشی
    این سه پست اخریتو خوندم
    حداقل خوشحالم خدای ما نمرده و جواب نامه هاشو می ده
    شکرش !

  2. سلام،اصلا چرا گفتم سلام ،کاش خدا به منم مثه بقیه جواب میداد حتا اگر بد… انگار که من وجود ندارم دیگه خسته ام حتا از دست خدا ظاهرا اونم مال پولداراو پارتی داراست شما واقعا خدا وجود داره؟

پاسخ دادن به لی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم

خفه‌خون گرفتگان

۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان

یک تصادف ساده

اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر