۳۱ فروردین ۱۴۰۴

پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

نمایش نیمه کاره

زمان : دو روز مانده به عید
بازیگران : یک زن و شوهر

***

پرده سریع بالا میرود که کهنه بودنش معلوم نشود
زن : ده هزارتومن بده می خوام لوازم سفره ی هفت سین تهیه کنم
مرد : ندارم ! اصلا بگو چه چیزهایی لازم داری ، خودم می روم ارزانترشو میخرم .
زن : اول از همه سنبل . فکر میکنم یک گلدان تک شاخه ای سنبل حدود دوهزارتومن میشه .
مرد : دو هزار تومن ؟ چه خبره ؟ به جاش همون سنبل الطیب را که چند روز پیش از عطاری خریدم بذار تازه یک الطیب هم بیشتر داره .
زن : دوم سبزه . گل فروشی سر کوچه  یک ظرف کوچیکشو هفتصد تومن میده .
مرد : مگه حالا باید حتما سبزه باشه ؟ همون سبزی خوردن که از ناهار دیروز زیاد اومد چه عیبی داره ؟
زن : سین سوم سمنوست که یک قاشقش چهارصد تومنه.
مرد : ای بابا…یک قاشق از فسنجون دیشبو  که یک کاسه اش هنوز در یخچال مونده بذار سره سفره.  کی میفهمه  که فسنجونه و سمنو نیست . گیرم سینش وسطه . حتما باید اول باشه ؟
زن : بله.
مرد : سریشم بذار . همون سریش خودمون . این هم از اولش .
زن : سین چهارم سماقه . اینو چه کارش کنیم ؟
مرد : سماق که دیگه در منزل خودمون فت و فراوونه . هر روز داریم می مکیم .
زن : سنجدو چه کار کنیم ؟
مرد : اگه یادت باشه کریم آقا عطار همراهه سنبل الطیب هم عناب تجویز کرده که خیلی هم شبیه سنجده ، برای جور شدن تعداد سین ها سه تا عناب بذار .
زن : عجب ! بفرماید سین ششم یعنی سکه رو چه بکنیم ؟
مرد : نگران این یکی نباش . از عیدی بنده دو سه تا سکه ی ده تومنی ته جیبم مونده . یکی از اونها رو بردار برای سفره . راستی همشو برنداری خوب نیست جیب مرد خالی باشه .
زن : خوب ، با این همه هوش و درایت بفرمایید برای سین هفتم چه فکری کردی؟
مرد : مشکلی نیست . چند وقتیه قرصی به بازار اومده به اسم قرص سیر که بجای سیر استفاده میشه ولی چون گرونه و هم حوصله ندارم برای خریدنش کفش و کلاه کنم و به داروخانه برم به جای قرص سیر از قرص دیگه ای استفاده کن . از اون قرصهای سرما خورده گی که هفته ی پیش گرفتم چندتایی مونده . دیدی بالاخره سفره ی هفتسینمون کامل شد ؟
زن : ای وای که تو چه هوشی داری و من نمی دونستم ! حقش بود با این هوش سرشار سقراط میشدی که اولش هم با سین شروع میشه تا تو رو هم بذارم سره سفره که یک سین کمتر احتیاج داشته باشیم !
پرده می افتد (بعدا معلوم می شود که نمایش تمام نشده و تازه داشت شروع میشده ! ولی به خاطر لق بودن چوب پرده ، افتاده ونمایش مارا نیمه تمام گذاشت ! )

نویسنده : فسیل زنده

7 پاسخ

  1. شوهر محترم اگر روی واژه ها کار می کردند بهتر نمی شد ؟ مثلا از سلامتی و این جور چیزا به عنوان هفت سین استفاده می کرد ؟ کم هزینه تر میشد .
    :)

پاسخ دادن به فسیل زنده لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.