پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

پنجره سوم – مصطفی عوض زاده

آشنائی من و مصطفی بر می گردد به سال هشتاد و دو . سالی که خیلی از دوستی ها به واسطه بیشتر شدن فعالیت های اجتماعی ام شکل گرفت که یکی از آنها حضور در فضای فیلمسازی بود . در یکی از همین دوره های کوتاه فیلمسازی بود که با هم آشنا شدیم . مصطفی  یا وارد حیطه ای نمی شود یا اگر وارد شد سعی می کند بهترین باشد . در همین چند سال اخیر به چند نمایشگاه مختلف هنری و صنعتی در کشورهایی چون آلمان ، استرالیا و سوئیس و امارات دعوت شده . با طرح اولین سوال به گستردگی فعالیت های او پی خواهید برد . هم اکنون که من با وی به گفتگو می پردازم ، چهار اختراع و سه ایده ی ثبت شده و همچنین برپائی یک نمایشگاه انفرادی هنر نو ( برون و درون ) در فرهنگسرای ملل و یک نمایشگاه گروهی ( ترکیب مواد ) در فارس را جز پرونده ی کاری این چند سال اخیر خود دارد .

۱- بین بازیگری ، انیمیشن ، گرافیک ، هنر نو ، و اختراع کدوم یکی بیشتر به روحیت نزدیک تره ؟ چرا ؟
در همه اینها نمایش دادن رو پیدا کردم . همه اینها شیوه های نمایشند . یک جور اجرا یا نشان دادن هستند به نوعی . مجبوری در همه اینها همشون رو به نمایش بگذاری ، یک شیوه ی نمایشی برای من مهمتره .

۲- تعریفت از هنر چیه ؟
هنر نهایت زیبائی و مهارت هستش ( هنر ایجاد اشکاله ) .

۳ – آدم خلاق چه کسی است ؟
خیلی سخته این سوال ( می خندد) به نظر من موجوداتی مثل پرنده ها ، ماهی و .. هم یک خلاقیت دارند برای خودشون . خلاق کسیه که یک شیوه جدیدی یا شیوه ای که نبوده یا استفاده نشده رو بیاره و ازش استفاده کنه . یعنی توی همه شاخه ها و در هر کاری .

۴- مرزهای جغرافیایی چقدر در ارزش هنری یک اثر تاثیر دارند ؟
نه ، آنقدر مهم نیست . من همیشه اعتقادم این بوده که کجا باشم مهم نیست . همیشه الگوم حضرت حافظ بوده . سعدی هم خیلی سفر کرده که این ابیات رو گفته اما حافظ سفری آنچنان نداشته و حرف های قابل ستایشی داره . مهم نیست کجایی . مهم اینه که چه کار می کنی . اما امکانات و شرایط هم خیلی مهمه .

۵ – چقدر برای گرفتن حقت توی جامعه ای که زندگی می کنی تلاش کردی ؟
واقعیت اینه که خیلی تلاش کردم اما حقیقت این نیست . تلاش کردم و باز هم تلاش می کنم

۶ – با این گستردگی فعالیت های شما در حال حاضر . کمی از دوران نوجوانیت بگو که الان شدی مصطفی عوض زاده… ؟
برای حساسیتی که داشتم مجبور بودم همیشه در سفر باشم بین سه شهر مختلف . و باید ماه ها در این شهر ها می موندم . توی این سفرها مجبور بودم همیشه بخونم . مثلا از دوران راهنمایی شکسپیر و چخوف و دبیرستان ایپسن رو شناختم و چون نمی تونستم بازی کنم و فعالیت های اینجوری داشته باشم می رفتم سمت نمایش و تئاتر و همیشه بیست و دو بهمن ها رو دوست داشتم چون می تونستم تئاتر اجرا کنم .

۷ – نقش خداوند رو چقدر در زندگی خودت پررنگ می بینی ؟
واقعا نمی تونم جواب بدم . شاید خیلی چیزهایی که مانع می بینم در جلوی راهم ، همون محبت خداوند باشه . یعنی شکست در هر کاری مثلا اینکه نتونم انیمیشن بسازم یا طراحی کنم احساس می کنم محبت خداوند باشه خارج از تعاریف خداوند . می بینمش ، احساسش می کنم و دنبال بهتر درک کردنش ام .

14 پاسخ

  1. سلام دوست عزیز.خیلی اهل نظر دادن نیستم ولی از این کار هفت شنبه_هفت پنجره خوشم اومد و دنبالش میکنم چون با این مصاحبه ها با تعدادی از افراد آشنا میشیم که شاید تا به حال اونارو نمیشناختیم وافرا شاخصی هستند وباید معرفی بشن به همه.و شما وسیله ای شدین برای این کار ،همچنین با نظرات اون ها اشنا میشیم با حیطه کاریشون وفعالیت هایشون،اول از شما برای این کارتون تشکر میکنم،امیدوارم بعد از هفت شنبه باز هم به صورت های مختلف دیگه از طریق شما با بسیاری از هنرمندان استان وکارهاشون آشنا بشیم.واگرممکنه سولات مصاحبه بیشتر کنیدخیلی کوتاه.

    1. سلام
      سپاس دوست عزیز . خودم هم دوست دارم با دوستان بیشتری گپ و گفت داشته باشم اما اگر زمان اجازه بده . تعداد سوالها ها گاهی به ناچار به هفت تا میرسه و گاهی هم بیش از هفت تا میشه . گفتم همیشه هفت تا باشه شاید بهتر باشه . و یک نکته دیگه هم اینه که سعی ام بر این بوده سوالاتی رو بپرسم که جوابش مختص به شخص مصاحبه شنوده نباشه . یعنی هر مخاطبی هم برای خودش یک جواب داشته باشه و به نوعی یک سوال مشترک باشه با خیلی ها . به هر حال ممنون از اینکه پیگیری می کنید و این برای من خوشحال کننده است .

      1. مخاطب امروز به دنبال تفاوت،حتی تفاوت در طرح سوال های مصاحبه ونحوه گپ وگفت واین خود باعث جذب مخاطب وعلاقه بیشتر اون میشه واین در کار شما قابل مشاهدست.به هر حال خسته نباشید.

    1. سلام . احساس می کنم محدودیت سوالها باعث شد . البته خودم نمی خواستم وارد زندگی شخصیش بشم . به جز سوال دوران نوجوانی . و قبول دارم که خوب معرفی نشدن . حتی دو مصاحبه گذشته هم همین طور بودن

پاسخ دادن به لی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم

خفه‌خون گرفتگان

۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان

یک تصادف ساده

اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر