پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

داستان برگزیده ی مخاطبین وبلاگ / دور سوم

بعد از یک هفته رای گیری برای انتخاب بهترین داستان از دید بازدیدکنندگان وبلاگ نتایج زیر بدست آمد . ار آنجا که برای انتخاب اثر برگزیده تنها یک انتخاب وجود داشت . از افرادی که چندیدن اثر را با هم انتخاب کرده بودند تنها انتخاب اولشان پذیرفته شد .
بیست و هفت نفر در این رای گیری شرکت کردند که از بین تمامی آثار ، داستان زیر با هفت رای به عنوان داستان برگزیده انتخاب شد . 
۴۲۵ – الو! کلانتری ام. نگران نشین. تصادف کردم. همه شون مُردن. ماشین سالمه. (مصطفی توفیقی) ۷ رای

باقی آرا به ترتیب زیر است :

۴۲۴ – بد خط-
با دست چپم برایت می نویسم: جنگ بالا گرفته.  (مصطفی توفیقی) ۴ رای
۶۲۹ – پسرک دلش می خواست می توانست چون کفش های پاره اش به مشکلات بخندد! (ادریس سعیدی) ۳ رای
۵۹۰ – جلوی آینه ایستاد، سُرمه زد، جوانی مادرش بود (اعظم حمزه ای) ۳ رای
۳۷۵ – پادشاه مرد. بعد ملکه دق کرد.من داستان یاد گرفتم. (مهدی زینالی) ۲ رای
۲۶ – دل سنگی
خطوط چهره اش ، گریان . نگاهش ، غمگین . بال و پرش سنگین . (
مریم ضرابی) ۱ رای
۶۳۰ – می گذارم برود تا با رفتنش خیال کند تنبیه ام کرده است! (ادریس سعیدی) ۱ رای
۶۴۵ – بالاخره می گم
(صدای زنگ تلفن)
-کجایی؟
-…
-فرودگاه؟
-…
-برای همیشه؟
-…
-خداحافظ… (ابوالفضل فتحی) ۱ رای
۸۶ – گم شدنم را وقتی فهمیدم که مسافری آدرس  شهرش را پرسید. (میثم مهرنیا) ۱ رای
۶۰۲ – دستش را دید، انگشتش نبود، برگشت، از لای کتاب بَرَش‌داشت . (اعظم حمزه ای) ۱ رای
۲۲۵ – :۱۴۰  کیلومتر
.
.
.
160 کیلومتر
.
.
.
شتر
.
.
.
عروسی یک سال عقب افتاد. (راحیل احمدی پور) ۱ رای
۱۴۷ – – فشار بده!
و به جای جنین مرده، پرستار گریه می کرد. (محمد تمیمی) ۱ رای
۱۹۱ – مادر پشت خاکریزم، برمیگردم. این را پیرمرد برای زنش مینوشت. (صبا سلمان زاده) ۱ رای

پ . ن : در روزهای آینده جوایز برگزیدگان و داستان برگزیده ی مخاطبین وبلاگ به آدرس ایشان ارسال خواهد شد .

 

4 پاسخ

  1. سلام
    ممنون از زحمات شما و انتخاب داوران
    هدف از شرکت در این مسابقه با توجه به تاکید اولیه وبلاگ قاعدتا جوایز مادی نبوده است .
    اما امیدوارم لااقل لوح تقدیری طراحی و برای برندگان ارسال نمایید تا به عنوان یادبود برای آنها باقی بماند
    با تشکر مجدد .

    1. سلام . خواهش می کنم . لطف دارید شما .
      امسال قصد داریم یک یادگادری به شرکت کننده ها اهدا کنیم .
      انشاالله مورد رضایت باشه …

  2. سلام
    خسته نباشید میگم به همه بچه ها.امیدوارم سال بعد هم از نظر کمی و هم کیفی پیشرفت های خوبی داشته باشیم….

پاسخ دادن به مهدی رییسی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم