پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

ترس از آرامش

یک فیلم دیگه به پرونده ی اعمال ما اضافه شد «ترس از آرامش»
که در واقع فیلم خودم نیست این.
فیلم محمود شهبازیه که تمام  انرژی و توانش رو برای این کار گذاشت.
فیلم احسان نفیسیه که تو بدترین شرایط کنارم بود.
فیلم زهرا کریمیه که از ب بسم ا… بود تا اخرین پلان.
فیلم علی قاسمیه که چیزی بیش از بازیگر بود سر صحنه.
فیلم مستعان صالحیه که تمام تلاشش رو کرد کار خوبی بشه.
فیلم بهروز عباسیه که همیشه انرژی مثبتش به گروه می رسید و قرار بود تو بازی ها کمک کنه.
فیلم داوود اسلامیه که همیشه پر از ایده بود واسه بازی خودش، بقیه بچه ها.
فیلم مجید جمشیدیه که مطمئن بودم کارشو خوب بلده.
فیلم راضیه سالاریه که تمرین تئاترشو به خاطر این کار عقب انداخت و اومد بندر.
فیلم هما جمشیدیه که چند برابر حضورش توی فیلم، خارج از فیلم زحمت کشید.
فیلم سیامک دلنوازه که تا آخرین لحظات همراه گروه بود و هر کاری از دستش بر اومد انجام داد.
فیلم سهیلا عباسیه که خودشو به گروه رسوند و تا آخر بود.
فیلم منیژه آقائیه که علی رغم تمام مشکلاتی که واسش پیش اومد پای کار موند.
و فیلم همه ی عزیزانیه که دورادور به این پروژه کمک کردن از جمله مهدی بهرامی، حامد کریمی پور، مریم آقایی، حسن بیداروند، محسن مریدی، اهالی کانون پرورشی و برادرای گلم.
ممنون از همتون.

پ.ن : متاسفانه به علت برخی مشکلات در سایت امکان آپلود عکس وجود ندارد. در آینده عکس های این کار در همینجا منتشر می شود.

22 پاسخ

  1. آقا خسته نباشید در این برهوت فرهنگی خبر دلگرم کننده ای بود بی صبرانه منتظر دیدنش هستم (:

  2. س لی عزیز:-)
    فیلم شهاب اب روشنه ک تو بدترین لحظات لب خند می زنه و صبر می کنه و کارش – اون چیزی ک می دونه درسته – رو انجام می ده.
    خسته نباشی

پاسخ دادن به ادريس لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم

خفه‌خون گرفتگان

۹۶ خفه‌خون ۹۸ خفه‌خون ۴۰۱ باز هم خفه‌خون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون می‌رسید به صفوف اسلحه به دستان

یک تصادف ساده

اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر