سوالی که چند سالی است ذهن مرا مشغول کرده این است که یک هنرمند چقدر ظرفیت تولید اثر در مدت زمان کوتاهی را دارد؟ اگر سیروس مقدم، سری دوز تلویزیون را هنرمند عرصه تلویزیون بنامیم. چگونه بعد از یک مجموعه تلویزیونی در ایام نوروز بلافاصه وارد تولید سریالی تقریبا سی قسمتی می شود که در ایام ماه رمضان پخش می شود.
او در چه فاصله ی زمانی تمام فیلمنامه را خوانده، تحلیل کرده، بازیگران و لوکیشن و عوامل را انتخاب کرده و وارد مرحله تصویر برداری شده و تک تک قسمت ها که تدوین شده را نظارت می کند؟(با فرض اینکه چندین قسمت جلوتر از پخش باشند)
با این حال همیشه چند نکته در تمامی آثار این سالهای کارگردان مشهود است : 
۱- تصاویر در این آثار به شدت شلخته و بدوت قاعده اند. هر شیوه ای که به ظاهر تصاویر را متفاوت تر (نه الزاماَ کاربردی و یا زیباتر می کند ) استفاده می شود.
۲- شخصیت ها غالبا فاقد شخصیت پردازی قوی و عمیقی هستند. اکثرا تیپ و الگو گرفته شده از شخصیت هایی که زادگاه و خواستگاه آنها خود تلویزیون است. (زن های چادری خوب، زنانی با شالهای رنگ گرم بدکاره)
۳- داستان ها اغلبا با چالشی شروع می شوند که به خاطر پرداخت نشدن خوب و تقسیم نشدن اطلاعات به خوبی از اواسط مجموعه تقریبا به دل آن آب بسته می شود.
۴- کلکسیونی از بازیگران شناخته شده و خوب که ظاهر قضیه را به خوبی حفظ کرده و تا بخشی از جذابیت سریال را به دوش می کشند که قاعدتا یکی از روش های این کارگردان به حساب می آید.
ظاهرا این کارگردان بعد از ساخت انبوهی از سریالهایی که به احتمال زیاد تعدادشان از دست خودش نیز در رفته، تفاوت چندانی با قبل پیدا نکرده. سریالها تقریبا در یک فضا و با یک سری پارمترهای کلیشه ای سعی در جذب مخاطب دارد. چیزی که مخاطب سالهاست برایش تکراری شده و مدتی است دل به سریالهای ماهواره ای داده.

بدون نظر موضوع: هنر و ادب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.