image

فرصتي بدست آمد تا آخرين شبِ اجراي ِتئاتر ِدوست و همكارم شهاب آبروشن را ببينم ، اين كه “دهاتي” اثرِ قابلِ تحليل و دفاعي ست مقصود ِ اين يادداشت كوتاه نيست ، اما هرچه هست “دهاتي” داعيه ي خاصي ندارد و همين رويكردِ آگاهانه يا غيرآگاهانه به نقطه قوتش تبديل مي شود ، نمايش بدون هيچ فيگور خاصي كوشش مي كند ارتباطش را با مخاطب حفظ كند و تا حدود زيادي موفق است ، هرچند گاهي خودش را آنقدر باور ندارد كه به سمت موقعيت هايِ سهل انگارانه و مجازي مي رود و اين سرفصل را باز مي كند كه اصلاً تئاتر اجتماعي و همراه با زمانه ي خود داراي چه المان هايي ست . علي ايحال دهاتي نشان مي دهد كه آبروشنِ فيلمساز و آبروشنِ كارگردان تئاتر را بايد مجزا از هم مورد بررسي قرار داد و درمورد تفاوت هاي ِ به زعمِ من زيادِ اين دو فضا در آثار آبروشن به گفتگو نشست . نكته ي ديگر يك قدرداني از آبروشن است كه فضا را مهيا كرد اثرش در يك فرآيندِ طبيعي بليت بفروشد و مخاطب جذب كند . اما نكته آخر ، دهاتي هرچقدر كه يك عدنان انصاري كنترل نشده دارد اما از آنسو يك جواد انصاريِ عجيب و غريب دارد ، انصاري بدونِ هيچ تلاشِ ويژه اي با استفاده از امكانات منحصرفردش از جمله صدا و فيزيك و شمايل كلي اش چُنان مخاطب را با خود همراه مي كند كه گمان مي شود كارگردان هيچ تلاشي نمي بايست براي ايجادِ موقعيت هاي كميك بكند و انصاري بي هيچ تلاشي اساساً اين را در خود دارد ، كاش تئاتر هرمزگان فرصت بيشتري به انصاري بدهد. راستي اين اشتباه محاسباتي هيات بازبيني كه ابتدا كار را داراي ارزش هاي لازم براي اجرا در پلاتو تشخيص ندادند و بعد از موفقيت در اجراي كافه ماجرا را باختند و در اثر احتمالا ارزش هايِ پنهاني ديدند و مجوز پلاتو دادند ياداوري اش خالي از لطف نيست.
عکس: محمدرضا مرادی
«مرتضا نیک نهاد»

بدون نظر موضوع: هنر و ادب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.