پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

شعری از شهریار بهروز

سایه هاى بلند عصر
دختران لوند پنجشنبه ها 

همهمه ى بى چیز کافه ها

پشت کرده باشى به غروب 

که با اشیاء صمیمى ترى 

با لمسِ جمعه پیش از آمدنش 

با گوشىِ تلفنت 

با همین “با”

با با

باباى کسالت روزهاى تعطیل 

با شما 

بله با شما

با فکرِ شما 

با رفتار دست هاى شما با روسرى 

با سفارشى که در چشم مى برى

با کلمه اى که از تاریکى مى ترسد 

با لیوانِ چایى که غروب را در گلو دارد 

با کتابى که بوى خوب چوب مى دهد 

با همین با 

بارى به هر جهت 

این حرف ها در سایه هاى بلند عصر 

با اشیاء

(از کانال ارغنون)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم