۱- ترسی برآمده از این باور که رشد تمدن بدون شک منجر به از دست رفتن تعادل میان انسان و جهان هستی می‌شود.

۲- دیکنز اولین کسی است که شهر را در رمان به شکل موجودی عظیم و گسترده ثبت می‌کند؛ موجودی که افسارش از دست خارج شده است.

۳-اگر بپذیریم که داستان‌های قرن نوزدهمی شکلی حلزونی دارند که به شهر نزدیک و سپس از آن دور می‌شود، می‌توان تضاد شدید آن‌ها با رمان‌های آینده را دید که در آن‌ها شهر به هزارتوئی غیرقابل فرار تبدیل می‌شود.

۴-تکثیر روابط غیر جدی و ثانوی در شهر برای رمان‌نویس امکانات جدیدی فراهم می‌آورد: درامی ناشی ازحضور جمع و کمدی‌ای برآمده از امور غیرشخصی یک شهروند.

۵-

۱) حضور شهری نعمتی شده برای شخصیت‌های فرعی که در غیر این صورت ممکن بود هرگز متولد نشوند.

۲)رشد شهر باعث شد برخی رمان‌نویسان به کثرت زاویه دید در روایت گرایش پیدا کنند.

پ.ن: بخش‌هایی از مقاله «شهر در ادبیات»نوشته ایروینگ هو چاپ شده در شماره‌ی آبانماه ۹۵ مجله همشهری داستان.

بدون نظر موضوع: هنر و ادب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.