فیلم او یا Elle ساخته کارگردان آلمانی پائول ورهوفن است که سال پیش در گلدن گلوب توانست جایزه بهترین فیلم خارجی زبان را دریافت کند. غالبا یکی از مشکلاتی که در مواجهه با فیلم های قصهگو با آن روبرو می شویم حماقت شخصیتهاییست که با حضورشان در داستان سعی بر ایجاد کشش در روند فیلم میکنند. پسر میشل از یک بیماری روانی رنج می برد، اما با همین حال با زنی که انگار بارها به او خیانت کرده ازدواج کرده و از او صاحب یک فرزند سیاه پوست می شود و حتی به خودش نمی تواند بقبولاند که این فرزند او نیست.میشل که در دوران نوجوانی با صحنه خشونت بار قتل عام همسایه ها توسط پدرش روبرو شده بود و حالا او را به عنوان دختر خاکستری میشناسند هیچ رفتار عادی در برابر مشکلاتش نشان نمیدهد. انگار بعد از گرفتن عکس در همان روز حادثه، میشل حس و حال توی عکس را تا ابد با خود به دوش میکشد، آن چهره ی خنثی در عکس در تمامی لحظات زندگیاش تکثیر میشود. میشل در برابر وحشتناکترین اتفاقات زندگی شخصیاش مثل تجـاوز نیز آنچنان باید و شاید واکنش منطقی و یا متداولی را نشان نمیدهد. ELLE فیلمی در مورد روابط آزاد جنـسیست. روابط آزاد و بی هیچ تعهدی بین میشل و مرد همسایه که زنی مذهبی دارد. بین مادر میشل و پسری جوان در حالی که پدر میشل هنوز زنده است و در زندان به سر میبرد. بین عروس میشل با افراد مختلفی که حالا نتیجهاش نوزادی سیاهپوست است. بین میشل و شوهرِ دوست و همکارش. فیلم پر است از روابط آزاد و بی تعهدی که در نقطهی مرکزی آنها میشل است که در زمان احتیاج به کمک به شخصی زنگ میزند که می داند چند هفته قبل به او تجـاوز کرده است. ELLE از طرفی سعی بر آن دارد همچون فیلمهای بی پروای اروپایی جسارت داشته باشد، از طرفی دلبسته به ساختار فیلمنامههای هالیوودیست. ساختاری که در پایان آن باید سرانجام تمام شخصیت ها مشخص شود. سکانسی که همچون وصلهی ناجور در انتها خودنمایی می کند. به هر حال این فیلم با اینکه از جنبههای روانشناختی و جامعهشناختی قابل بررسیست اما در نهایت یک فیلم سرگرم کننده است که در پایان و با شروع تیتراژ برای بیننده تمام میشود.