شاید تنها در یک صورت بتوان فهرست شیندلر و پیانیست را با هم مقایسه کرد و آن هم اینکه هر دو فیلم در مورد یک رویداد تاریخی ساخته شدهاند. آشویتس و قتلعام یهودیان لهستان. هر دو فیلم به بخش هایی از این رویداد اشاره میکنند. اما چه نکاتی فیلم پیانیست را نسبت به فهرست شیندلر متفاوتتر میکند.
فهرست شینلدر داستان یک تاجر چک اسلواکیایی است به نام اسکار شیندلر که به واسطه تاسیس کارخانهی قابلمه تعداد زیادی از یهودیان را به سر کار میبرد. پس از مدتی که قتل عام آنها بیشتر میشود، شیندلر یک فهرست ۱۱ هزار نفرهای از یهودیان جمع آوری کرده تا بتواند به بهانه کار در کارخانه خود در چکاسلواکی آنها را از خطر اعدام دور نگهدارد. این اتفاق افتاده و او تمامی ۱۱ هزار نفر عضو فهرستش را با رشوههای مختلفی که به سران نظامی نازی میدهد به شهر خود در چکاسلواکی منتقل میکند. و در آنجا مشغول ساخت مهمات جنگی میشود. مهماتی که هیچ کدام مناسب برای جنگیدن نیستند. این داستان که بر اساس یک رویداد واقعیست، بر اساس کتاب شیندلرز آرک که برندهٔ جایزه بوکر شده، ساخته شده است.
شاید چند عامل را بتوان در بررسی دو فیلم پیانیست و فهرست شینلدر مقایسه کرد که به دید بهتری نسبت به این اثر کمک کند.
۱- فهرست شینلدر داستان یک شخصیت واحد نیست، داستان چند شخصیت و چند زاویه دید مختلف است. جایی فیلم از زاویه دید اسکار شینلدر است و جایی گات مقام بلندپایهی ارتش نازی.
۲- برخی شخصیت ها با حذف شدنشان لطمه ای به داستان نمیزنند، شاید کارگردان برای اینکه کار از محکم کاری عیب نکند آنها را در جریان فیلم قرار داده است. رجوع به صحنهای که زنی بی دلیل وارد کارخانه شده و بیمقدمه از رئیس کارخانه می خواهد که پدر و مادرش نیز به عنوان کارگر در آنجا استخدام شوند.
۳- فهرست شینلدر تا جایی که امکان دارد سعی میکند احساسات مخاطب را برانگیزد.
۴- وفادار بودن به متن اصلی و همچنین پرداختن به تمامی جوانب شخصیتهای معرفی شده زمان فیلم را افزایش داده.
اما در فیلم پیانیست با چند اصل کلی روبرو هستیم.
۱- پولانسکی داستان یک نفر را روایت می کند. داستان پیانیستی که باقی شخصیتها در زیر سایهی حضور او تعریف میشوند.
۲- شخصیتی در فیلم پیانیست قابل حذف نیست.
۳- تنها در روند منطقی داستان فیلم ممکن است دچار احساسات شوید. سعی بر احساساتی شدن به هر نحوی نیست. شما نمیتوانید صحنهی شهر خالی از سکنه با انبوهی از چمدانهای رها شده را ببینید و احساساتی نشوید. اما صحنهی خداحافظی شینلدر در پایان فیلم را به یاد بیاورید. تمامی تلاش فیلم در آن لحظه این است که شما احساستان برانگیخته شود.
۴- در فیلم پیانیست، صحنهایست که یکی از نازینها تعدادی از یهودیان را به صف میکند تا دانه دانه آنها را بکشد به آخرین نفر که میرسد فشنگهای اسلحه تمام میشود (تکرار صحنهای در فهرست شینلدر که معجزهگونه اسلحه شلیک نمیکند، گات اسلحه را عوض میکند و باز شلیک نمیشود. انگار قرار نیست آن پدر روحانی کشته شود) اما در پیانسیت هیچ معجزهای وجود ندارد، سرباز اسلحه را پًر میکند و نفر آخر را نیز میکشد. شاید یکی از دردناکترین و هوشمندانهترین وقفههاییست که در کار یک شخصیت سینمایی رخ میدهد. وقفهای که کمتر نمونهی سینمایی آن را دیدهایم. در پیانیست هیچ معجزهای به این شکل در کار نیست. به جز لحظهای که یک آشنا او را از بین باقی یهودیان جدا کرده و فراری میدهد. لحظهای که قرار است به ما بگوید فیلم داستان یک یهودیست که قرار است کشته نشود.