سوتفاهم داستان گروهی فیلمساز را روایت میکند که برای تهیه بودجهی ساخت فیلم تصمیم میگیرند با دزدیدن دختری که رویای بازیگر شدن دارد از پدر پولدارش اخاذی کرده و بعد دختر را با نقشهای که کشیدهاند به واسطهی فیلمنامه بکشند.
سوتفاهم از معدود فیلمهایی جشنواره فجر بود که شاهد یک فرم روایی متفاوت در آن بودیم. فیلمی که سعی میکند مرز میان واقعیت و سینما را بر دارد. این بازی آنقدر ادامه پیدا میکند که مخاطب گاهی این تفکیک را اشتباه میگیرد و کارگردان به نوعی به هدفش میرسد. نمونهی این بازی را پیش از این در نمایشنامهی «شش شخصیت در جستجوی نویسنده» لوئیجی پیرالندو دیده بودیم. اما این فیلم دو ویژگی مهم داشت: یک، لوکیشن محدود. دو، خط روایی ساده. اینها مواردیست که مخاطب فیلمهای ایرانی با آن قرابت زیادی ندارد. فیلم در یک پاساژ و در ادامه در یک خانهی قدیمی جریان دارد و بیشتر زمان فیلم محدود به خوردن قهوهایست که سرنوشت دختر را مشخص میکند. اینکه چرا دختر قهوه را نمیخورد، یا اینکه حالا پسر قهوه را خورده داستان به کدام سمت کشیده میشود مسائلیست که در پیرو آن بخشی از داستان نیز شکل میگیرد. با همهی این تفاسیر مخاطبهای فیلم به دو دستهی پر کنتراست تبدیل میشوند. دستهی اول افرادی که فکر میکردند با دیدن این فیلم وقتشان را هدر دادهاند و دستهی دوم افرادی که تا پایان، فیلم را دنبال کردند. البته جدای از فرم روایی متفاوت که پیشتر اشاره شد چند سوال از فیلم در ذهن باقی میماند.
* اگر سمی که قرار است شخصیت دختر را در فیلم از پا در بیاورد تقلبیست چرا شخیت اصلی از خوراندن آن به دختر امتناع میورزد؟ (شاید قرار است به این باور برسیم که شخصیتهای داستان هنوز نقششان در داستان را دوست دارند و نمیخواهند آن نقش برای همیشه از صحنه خارج شود.) چرا تصاویر دوربینهای بسته آنقدر هم که باید دوربین مدار بسته نیستند؟ چه طور میشود یک دوربین مداربسته که غالبا در بالاترین نقطه از هر مکانی نصب میشود نمای Close Up از زاویه Eye Leve هم میگیرد و بعد پن میشود روی دستان یکی دیگر از کاراکترها؟
این فیلم همچون خیلی از فیلمهای امسال جشنواره امکان کوتاهتر شدن را داشت و با حذف برخی از لحظاتش که جز دادن اطلاعات تکراری کمکی به پیشبرد داستان نمیکرد میتوانست ریتم مناسبتری پیدا کند. مخصوصا صحنهی پایانی که شاید با برخی تغییرات کمی از آن شعارزدگیاش دور میشد، به هر حال بعد از گذشت چند سال میبینیم که معتمدی از فضای فیلمی چون دیوانه از قفس به چه اندازه دور شده و الان با فیلمی که تلاش میکند داستان سرراستی را روایت کند هنوز آن نگاه معناگرایانه را در عناصر فیلم و کلامی که بر زبان شخصیتها جاری میشود را دارد.