همیشه قرارمان بعد از مدرسه بود، درست پشت راهنمایی دخترانه‌ی شهید آتش افروز.

یک روز گفتم بیا شعله‌اش را زیاد کنیم. گفت: نه. خواستگار دارم.

من از همان بچگی مخالف ازدواج کودکان بودم.

بدون نظر موضوع: داستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.