پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

۱۰- دورتادور دنیا (تماشاچی محکوم به اعدام)

«تماشاچی محکوم به اعدام» یکی دیگر از نمایش نامه‌های مهم نویسنده رومانیایی ماتئی ویسنی‌یک است که به صحنه محاکمه‌ای می‌پردازد که در حضور مخاطبان جلسه دادگاه یکی از تماشاچیان را برگزار می‌کند. تمامی اعضای دادگاه به گناهکار بودن تماشاچی مورد نظر اتفاق نظر دارند، اما با همین حال به دنبال شاهدی می‌گردند که بر گناه کار بودن تماشاچی شهادت بدهد. آنها تمامی اعضای نمایش از جمله: پاره کننده‌ی بلیط، جامه‌دار، کافه‌چی تئاتر، عکاس، یکی از تماشاچی‌ها، کارگردان، نویسنده و حتی یکی از افرادی که در خیابان به انتظار خانواده‌اش ایستاده را نیز به عنوان شاهد وارد دادگاه می‌کنند که بر جنایت کار بودن تماشاچی شهادت بدهند. اما در نهایت با بی‌نتیجه ماندن شهادتِ افراد تصمیم بر این گرفته می‌شود که حکم بر اعدام تماشاچی صادر شود. در همین حین شاهدین قبلی شاهد جدیدتری را به دادگاه می آوردند. او کسی نیست جز شخصی که در جنگ بینایی‌اش را از دست داده. اما او فقط می‌خواهد به همه‌گان بفهماند پس از جنگ و پس از نابینایی‌اش کسی را در جهان ندارد و تنهای تنهاست.
اکثر آثار ماتئی ویسنی‌یک که به نقد جنگ و تاثیرات پس از آن می‌پپردازد این بار نیز با گرفتن انگشت اتهام به سمت تمامی دادگاه‌های ناعادلانه و تماشاچیانی که از دست رفتن حقوق شهروندان را به نظاره می‌نشینند با زبانی طنز آنها را به چالش می‌کشد. این متن از آن دست آثاریست که اجرا در کامل شدن آن نقش مهمی را ایفا می‌کند. تماشاچی محکوم به اعدام دهمین اثر از آثار چاپ شده در مجموعه دورتادور دنیا و ترجمه تینوش نظم‌جوست که در نشر نی به چاپ رسیده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد

دوراهی ریا و صداقت

من که راضی نیستم حتی یک‌ ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مال‌ها

دندان فیل

بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله‌، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم