تامس میدلتون و ویلیام رولی نویسندگان نمایشنامه «قانون پیران یا راهی… »، از نویسندگان عصر جیمز (دوره جاکوبی) به شمار میروند. قانون پیران از ایده جذابی برخوردار است و همچون سایر نوشتههای درام کلاسیک خبری از مرگهای تراژیک در آن نیست. در ناکجاآبادی در یونان قانونی وضع شده که مردان زمانی که به سن هشتاد سال و زنان به سن شصت سال برسند باید اعدام شوند. از کار افتادگان و پیرانی که فایدهای برای جامعه ندارند شامل این قانون میشوند. متن در پنج پرده چند داستان را دنبال میکند. کلنتس با با دو وکیل برای اینکه پدرش شامل این قانون نشود چانه میزند. وکلا اما هیچ راهی پیش پای کلنتس و پدرش لئونیدز نمیگذارند. کلنتس و هیپولیتا (همسرش) نقشهای میکشند که لئونیدز را مخفی کرده و با برپاکردن مراسم سوگواری به شهر بگویند که لئونیدز مرده است، تا کسی به زنده بودن او شک نکند. نقشه عملی میشود. از طرفی سیمونیدز برای اینکه زودتر از شر پدرش رها شود، با حکومت همکاری کرده تا بتواند میراث او را صاحب شود. بعد از اینکه پدرش را در اختیار حکومت قرار میدهد تا اعدامش کنند، تمامی خدمتکارانش را نیز بیرون میکند. بعد از رها شدن از پدرش، سراغ زن جوانی به نام یوجینا میرود. یوجینا زن جوان لسیاندر است. لیساندر پیرمردی از اقوام کلنتس است که چیزی تا پایان عمرش نمانده. یوجینا به سیموندز قول میدهد که بعد از مرگ همسرش با او ازدواج کند. وقتی لیسناندر از این ایده زنش باخبر میشود سعی میکند با رنگ کردن موهایش و دوباره ورزش کردن خودش را سر حال نشان داده که حکومت از اعدام او منصرف شود. هیپولیتا سراغ یوجینا رفته و به او میگوید با این نقشهای که او همسرش کشیده میتواند جان شوهرش را نجات دهد؛ او را مخفی کرده و به همه بگوید که مرده. یوجینا که بیشتر قصد دارد از شر شوهر پیرش رها شود این خبر را به گوش سیموندز که یکی از قانونگذاران است و اوندای دوک میرساند. از طرفی نوتوس دلقک هم برای اینکه بتواند زمان اعدام زنش آگاتا که نزدیک به ۵۹ سال است را جلو بیاندازد، پیش کشیش رفته و از او میخواهد در ازای دریافت مبلغی تاریخ تولد آگاتا (که در دفتر کلیسا ثبت شده) را جابه جا کند که هر چه زودتر او اعدام شود. کشیش پذیرفته و تاریخ را جابهجا میکند. نوتوس خیلی زود با یکی از بدکارههای شهر برای ازدواج نقشه میکشد. کمی بعد سیموندز و اواندا محل اختفای لئونیدز را کشف میکند. او پسر و عروسش برای محاکمهی تخلف از قانون در برابر اواندا حاضر میشوند. اما در اوج ناباوری، اواندا سیموندز را از مقام قضاوت خلع کرده و کلنتس را بر مسند قضاوت مینشاند و از اینکه تلاش کرده تا جان پدرش را نجات دهد از او تقدیر میکند و به خاطر این تلاش ارزشمند قانون را تغییر میدهد. تمام پدرانی که تصور میشد اعدام شدهاند یا باید اعدام میشدند نیز وارد صحنه میشوند. آنها زندهاند و حکومت آنها را نکشته. از این رو سیموندز باید به خاطر تلاش برای کشتن پدرش محاکمه شود. و همینطور سایر افرادی که احترام انسانهایی که اطرافشان بوده را نگه نداشتهاند؛ مثل یوجینا و نوتوس.
قانون پیران متنی دوستداشتنی، با ایدهای خاص و کمتر توجه شده است که به مقام انسانیت میپردازد. به اینکه انسان در هر سنی شایسته احترام است. انگار این متن در یک بیزمانی نوشته شده. متنی که در هر بازه تاریخی قابل بازخوانی و اجراست و تاریخ مصرف ندارد. مخصوصا در جهان کنونی که بیارزشترین چیز جان آدمیست. یکی از مشکلات متن فارسی ترجمه آن است که متاسفانه مترجم برای نزدیک کردن متن به یک اثر کلاسیک نوع جملهبندی و کلمات استفاده شده را به عجیبترین حالت ممکن تبدیل کرده است، به دیالوگ زیر توجه کنید:
قهوهچی: خوش آمدید، آقایان، اندر نمیشوید؟ مقابل در ایستادن خواهید؟
آیا نمیشد نوشته شود:
قهوهچی: خوش آمدید، آقایان، به داخل نمیآیید؟ میخواهید مقابل در بایستید؟
از این موارد در متن فارسی زیاد است که خواندنش را نه تنها دشوار بلکه باعث بوجود آمدن یک حس بازدارنده شده. اما جذابیت ایده و داستان این مانع را کنار میزند. به هر حال خواندن این نمایشنامه به علاقمندان آثار کلاسیک نمایشی و همینطور نمایشنامهنویسان خلاق توصیه میشود. «قانون پیران یا راهی نو برای خشنود کردنتان» نوشته تامس میدلتون و ویلیام رولی (بازیگر و نویسندهای که سابقه همنویسی آثار دیگری هم در کارنامه کاری خود دارد) سیوچهارمین اثر از مجموعه آثار دورتادور دنیاست که توسط ناهید قادری ترجمه و در نشر نی به چاپ رسیده است.