«چلاق آینیشمان» نوشته نویسنده توانمند ایرلندی مارتین مکدونا داستان بیلی پسر نوجوان معلولی را روایت میکند که برای دور شدن از عمههایی که سالها او را بزرگ کردهاند خودش را به آمریکا میرساند. او سودای بازیگر شدن دارد و در نهایت به آینیشمان باز میگردد. زمانی او پا به روستا میگذارد که همه فکر کردهاند او به خاطر بیماری سل مرده. هلن و برادرش، عمههای ناتنی، خبرچین روستا (جانی) و مادرش و جوانی که به رفتن او کمک کرده همگی از بازگشت او تعجب میکنند. اما با آمدن او حقایق بسیاری مشخص میشود. اینکه بیلی متوجه میشود واقعا سل دارد، هلن سعی میکند به بیلی نزدیک شود. بیلی کمی از سرگذشت مادر و پدرش خبردار میشود اما در انتها مشخص میشود سرنوشت آنها جور دیگری بوده. و سرنوشت صد پوندی که جانی از مادرش گرفته تا به بیلی کمک کرده و او را از مرگ نجات دهد.
چلاق آینشمان یک تمرین خوب برای پیرنگ و یک بازی درست با اطلاعاتیست که در طول نمایشنامه کاشت و برداشت میشود. یک شخصیت پردازی خوب و پر از تغییر حالات و جایگاه شخصیتها و بازی با احساسات و دانستههای اندک مخاطب است. نمایشنامهای پر از تعلیق و سورپرایز. خواندن نمایشنامه چلاق آینیشماین به علاقمندان به ادبیات و به خصوص ادبیات دراماتیک توصیه میشود. این نمایشنامه توسط شادی فرزین ترجمه و در نشر نیلا به چاپ رسیده است.