نمایشنامه «شهر ما» نوشته تورنتون وایلدر داستان روستای کوچکی در حوالی نیورک اوایل قرن بیستم را در سه پرده روایت میکند. روستایی که زندگی عادی مردمش شبیه به هر جای دیگر دنیاست. وایلدر در این نمایشنامه همانطور که در موخرهی مترجم آمده تحت تاثیر برشت است. او این را بارها از طریق فاصلهگذاریهایی که در طول متن به کار برده ثابت میکند. طراحی صحنه آنچنانی وجود ندارد و شخصتها گاه با وسایل خیالی نقش خود را پیش میبرند. راوی داستان یا همان شخصیت «مدیر صحنه» در جایجای نمایشنامه حضور داشته و به روایت داستان خط میدهد.
در پرده اول ما با معرفی روستا و دو خانواده اصلی نمایشنامه یعنی خانواده آقای وب و آقای گیبز آشنا میشویم. همانطور که از نام این پرده مشخص است قرار است زندگی روزمره شخصیتها را دنبال کنیم. پرده دوم عشق و ازدواج است. پردهای که در آن پسر آقای گیبز «جورج» با دختر آقای وب «امیلی» ازدواج میکند. البته راوی ما را به صحنهای که آنها با هم تصمیم میگیرند ازدواج کنند هم میبرد. جورج بازیکن موفق بیسبال شده اما از طرفی به خاطر علاقهاش به امیلی تصمیم میگیرد به زندگی مشترک با او فکر کند. آنها با پشتیبانی خانوادههایشان ازدواج میکنند. در پرده پایانی با مرگ شخصیتهایی که در دو پرده قبل دیده بودیم روبرو میشویم. از امیلی که سر زایمانش از دنیا رفته تا برادرش که به خاطر پارگی آپاندیش مرده. حتی در لحظات پایانی میبینیم که جورج هم به مردگان روستا اضافه میشود.
این نمایشنامه که پیشتر با نام شهر کوچک ما بارها ترجمه شده بود، این بار با نام «شهر ما» توسط مرجان موسوی کوشا در نشر نی در مجموعه نمایشنامههای دورتادور دنیا ترجمه شده است.