فیلم تفریق از مانی حقیقی داستان زوج جوانی را روایت میکند که متوجه میشوند زوج دیگری در تهران دقیقا با شکل و شمایل خودشان زندگی میکنند. اما با این تفاوت که این زوج تازه یافته شده از طبقه اجتماعی بالاتر و البته صاحب یک پسربچه هم هستند. با این خلاصه در ابتدا ناخواسته ذهن به یاد «شاید وقتی دیگر» بهرام بیضایی میافتد. اما فیلم همان ابتدا تعلیق این آشنا بودن چهرهها را بر خلااف اثر بیضایی از بین میبرد. اما از طرفی فرصتی که برای روایت یک داستان ماندگار پیدا میکند را از دست میدهد. فیلم در یک سوم پایانی با صحنه ورزشگاه دوباره سعی میکند خودش را سرپا نگه دارد اما تفریق با سوالهای مهمی در پیرنگ و همین طور از دست دادن فرصتهایی که از آن خوب استفاده نمیکند به پایان میرسد. این متن را نوشتم که بگویم سال ۹۴ فیلمنامهای نوشته بودم به نام «ماشین پاویون»، فیلمبرداری بنا به دلایلی متوقف شد اما این فیلم مرا به یاد آن انداخت. اگر خیانت یا پیدا کردن یک شریک واقعی در زیر متن فیلم حقیقی جریان دارد. تفکیک نکردن معشوق واقعی و بعد از آن جا به جا شدن معشوقِ شخصیت اصلی با همسرش بخشی از داستان ماشین پاویون بود. یک جایی این دو ایده از دو فیلم به هم میرسیدند. یادش افتادم.