باشه . من میرم . اما بیا قبلش بعضی واژه ها رو برای هم شرح بدیم .

| بدون نظر

یک شب که ناخوش احوال بودم ، جائی در همین فضای مجازی نوشتم :
{ توی جلسه همش احساس می کردم یه کار مهم انجام نشده دارم بعد فکر می کردم که نه من هیچ کار مهمی ندارم و نداشتن کار مهم بیشتر حالم رو خراب می کرد }

البته لازم به ذکر است که در تمام طول آن جلسه به رفتن فکر می کردم . اینکه باید جلسه را ترک کنم .
امشب جائی یک شعر از برتولت برشت خواندم . شاد گشتیم از این حس مشترک .

***

كنار خيابان نشسته ام
و راننده چرخ ماشين را تعويض مي كند.
من تعلق خاطر ندارم به مكاني كه از آنجا مي آيم
و تعلق خاطر ندارم به مكاني كه مي روم.
پس چرا تعويض چرخ را با اين همه
نگرانی می‌نگرم؟ 

| ۱۵ نظر

وقتی خدا
جلوی بنده هاش
زمین رو زد زمین
تو داشتی جلوی بنده هاش
خدا رو میزدی زمین
بچاره زمین
درد خودشو تحمل کنه یا بزرگی خدا رو …

| ۸ نظر

چقدر زود حرف هایی که می خواستم بگم تمام شد . از این پس فقط به هم نگاه می کنیم …

| بدون نظر

آغاز سرنگونی دیکتاتورهای خاورمیانه را شاید بشود با خود سوزی جوان تونسی دانست که بعد از این اقدام بود که مردم تونس و چند کشور مسلمان دیگر در خاورمیانه علیه دیکتاتوری سرزمینشان قیام کردند . نوشتن این متن به خاطر رفتار جوانی حدودا سی و چند ساله در میدان انقلاب بود که ساعاتی پیش اقدام به خود سوزی کرده است . اگر چه بعد از دقایقی توسط آتش نشانی خاموش شده و از طریق آمبولانس به بیمارستان انتقال داده شده اما خواستم به او بگویم اگر حرکت تو ادامه دهنده ی حرکت جوان تونسی است در واقع یک خیال واهی تو را برداشته برادر ، اگر هزاران نفر هم در همین خیابان های مملکت خودشان را به آتش بکشند ( که به اندازه کافی وسط همین خیابان ها به دار آویخته شده و با چاقو و قمه کِشی جان باخته اند ) آب از آب تکان نمی خورد . که تکان نخورده مدتیست . مردمی که به بدبختی و فلاکت عادت کنند و خو بگیرند را به این سادگی ها نمی توان به خود آورد . همین .
راستی تمام لحظاتی که داشتی در سوزش و درد ، آه و ناله می کردی کسی به دادت رسید یا همه داشتند با گوشی های تلفنشان ویدئوی جدید ضبط می کردند ؟

پ . ن : فعلا از وضعیت جوان خبری نیست .

| ۱۲ نظر