۱۵ تیر ۱۴۰۴

پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

کلام دویست و نهم

دلم تنگ رویاهایت شده! باز هم از خاطرم بگذر تا بدانم هنوز هم یادم در خاطرت جاریست!! نویسنده : این روزا

ادامه مطلب »

ایرانی ها قهرمان خودزنی و خود سوزی اند سلطان خشمهای آتشین

ایرانی‌ها قهرمان خودزنی و خود سوزی اند، سلطان خشمهای آتشین و در براندازی حکومت حتی با تجاوز خارجی و با پایمال شدن ناموس ابایی ندارند. آنها در بر اندازی امنیتی ترین حکومت های تاریخ ید طولایی دارند. گارد جاویدان هخامنشیان دومین سازمان نظامی طول تاریخ بشر است، اما زمانی که فساد و ظلم بر گرده ایرانیان گرز می کوفت. خشمی آتشین ایران را فراگرفت ایرانیها  بر چشمهای اشکبار خود خنجر زدند. چشمهایی گریان وخونین از تجاوز به میهن. اما شاه را همراهی نکردند و دست به سلاح نبردند. ساسانیان نیز همینطور از بین رفتند و ایرانی دژخیم  عرب را بر ظلم

ادامه مطلب »

کلام دویستم

وقتی فراموش بشی دیگه فرقی نمیکنه کجای دنیا باشی !! نویسنده : این روزا

ادامه مطلب »

بزرگان با بزرگترهایش چگونه وداع می­کنند

اشارات و ناگفته­ هایی پیرامون روزهای پایانی استاد حمید سمندریان که نباید ناشنیده بمانند میم الف همه حمید سمندریان را به اندازه­ ای می­شناسیم و مستقیم یا باواسطه با او در ارتباط بوده­ ایم، دانسته یا ندانسته. یا مخاطب نمایش­هایش بوده­ایم، یا شاگردش بوده­ایم، یا شاگردِ شاگردانش بوده­ایم، یا ترجمه­ هایش را خوانده­ایم یا همۀ این­ها. و یا دستکم آثاری از کارگردانان و بازیگرانی که شاگردانش بوده­اند را در تئاتر، سینما و تلویزیون دیده­ایم. شاگردانش رنگین­ کمانی هستند از کسانی چون عزت­ الله انتظامی، احمد آقالو، سعید پورصمیمی، سوسن تسلیمی، رضا کیانیان، گوهر خیراندیش، مهدی هاشمی و گلاب آدینه تا

ادامه مطلب »

کلام صد و هشتاد و ششم

هر روز او می آمد و به من می گفت :سلام ،در جوابش میگفتم ،سلام … روزی که رفت گفت : خداحافظ و من خیلی آرام گفتم : خداحافظ… دیروز آمده بود، من به او گفتم : سلام …  او گفت : فراموش کن مرا!!! …….!؟!؟!؟ نویسنده : این روزا

ادامه مطلب »

کلام صد و هشتاد و یکم

می گفت : آدم حتا به یه رهگذر هم احساس داره ، ما شدیم رهگذر آن گذر…! اما او هرگز از آن ره نگذشت…!!! نویسنده : این روزا

ادامه مطلب »

کلام صد و هشتادم

همیشه من برای دلتنگی هایم می نوشتم ، اما اکنون دلتنگی ام برایم می نویسد! نویسنده : این روزا

ادامه مطلب »

نوشته‌های پیشین

سوسوهای روستایی در دور دست

سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانه‌ای برای هیچ کدوم از

در باب شکست خوردن

در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست‌. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پله‌ای برای پیروزی آینده‌اش بسازد دور از ذهن

صندوقچه اسرار

سعی می‌کنم شخصیت آدم‌ها را عین یک صندوقچه‌ی قدیمی باز کنم و دانه دانه خصایص‌ اخلاقی و رفتاری‌شان را از هم تفکیک کنم و تعریفم‌