دلم تنگ رویاهایت شده! باز هم از خاطرم بگذر تا بدانم هنوز هم یادم در خاطرت جاریست!! نویسنده : این روزا
با اینکه میدانم باز هم باخت بامن است اما قصه را دوباره آغاز میکنم… نویسنده : این روزا
ایرانیها قهرمان خودزنی و خود سوزی اند، سلطان خشمهای آتشین و در براندازی حکومت حتی با تجاوز خارجی و با پایمال شدن ناموس ابایی ندارند. آنها در بر اندازی امنیتی ترین حکومت های تاریخ ید طولایی دارند. گارد جاویدان هخامنشیان دومین سازمان نظامی طول تاریخ بشر است، اما زمانی که فساد و ظلم بر گرده ایرانیان گرز می کوفت. خشمی آتشین ایران را فراگرفت ایرانیها بر چشمهای اشکبار خود خنجر زدند. چشمهایی گریان وخونین از تجاوز به میهن. اما شاه را همراهی نکردند و دست به سلاح نبردند. ساسانیان نیز همینطور از بین رفتند و ایرانی دژخیم عرب را بر ظلم
اشارات و ناگفته هایی پیرامون روزهای پایانی استاد حمید سمندریان که نباید ناشنیده بمانند میم الف همه حمید سمندریان را به اندازه ای میشناسیم و مستقیم یا باواسطه با او در ارتباط بوده ایم، دانسته یا ندانسته. یا مخاطب نمایشهایش بودهایم، یا شاگردش بودهایم، یا شاگردِ شاگردانش بودهایم، یا ترجمه هایش را خواندهایم یا همۀ اینها. و یا دستکم آثاری از کارگردانان و بازیگرانی که شاگردانش بودهاند را در تئاتر، سینما و تلویزیون دیدهایم. شاگردانش رنگین کمانی هستند از کسانی چون عزت الله انتظامی، احمد آقالو، سعید پورصمیمی، سوسن تسلیمی، رضا کیانیان، گوهر خیراندیش، مهدی هاشمی و گلاب آدینه تا
هر روز او می آمد و به من می گفت :سلام ،در جوابش میگفتم ،سلام … روزی که رفت گفت : خداحافظ و من خیلی آرام گفتم : خداحافظ… دیروز آمده بود، من به او گفتم : سلام … او گفت : فراموش کن مرا!!! …….!؟!؟!؟ نویسنده : این روزا
می گفت : آدم حتا به یه رهگذر هم احساس داره ، ما شدیم رهگذر آن گذر…! اما او هرگز از آن ره نگذشت…!!! نویسنده : این روزا
همیشه من برای دلتنگی هایم می نوشتم ، اما اکنون دلتنگی ام برایم می نویسد! نویسنده : این روزا
سالها پیش جایی نوشته بودم: «یه روستا هست که سر جمع نوزده تا دختر داره توش. تا حالا هیچ شعر عاشقانهای برای هیچ کدوم از
در اینکه شکست خوردن بخشی از زندگی آدمیست شکی نیست. اینکه ممکن است انسان از هر شکستی پلهای برای پیروزی آیندهاش بسازد دور از ذهن
داستان نویسی آمریکا را به این صورت دوره بندی میکنند: ۱۸۳۰ – ۱۸۶۵ = دوره ی رمانتیک ۱۸۶۵ – ۱۹۰۰ = دوره ی رئالیسم ۱۹۰۰
«خطر لو رفتن داستان» اولین رمان عطیه عطار زاده تمام تلاش خود را کرده که اثری خاص و قابل توجه به نظر برسد،اما آیا واقعا
سعی میکنم شخصیت آدمها را عین یک صندوقچهی قدیمی باز کنم و دانه دانه خصایص اخلاقی و رفتاریشان را از هم تفکیک کنم و تعریفم