پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

تسلیت

فرا رسیدن فردا را تسلیت میگویم. کاش فردا آفتاب طلوع نکند تا مجبور نشویم به خاطر آوریم روز توهین به شعور ملتی بزرگ به بزرگی تاریخی که خود سازنده ی آن بوده اند. توهین به ملتی که تاریخ به داشتن انسانهایی که از آن بوده اند افتخار کرده و میکند. به کوروشی که در قرآن مجید ذوالقرنین است به سلمانی که جبرئیل امین در هر باریکه به حضور پیغمبر(ص) میرسید از طرف خداوند سلام مخصوص برایش می آورد و سلمان های دیگر که تعدادشان کم نیست تا برسیم به امام که طومار زور گویان و چپاول کنان این ملت را در هم پیچید و دروغ گویان را فراری داد. حالا چه شد که در اندک زمانی دوباره در لباس جماعتی خاکی و ساده زیست بر این ملت سوار شوند بماند که ملت خود در حق خود کرد ولی ایرانی ثابت کرده که هیچ گاه از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود و این بار با چشمان و گوشهایی کاملا باز و هوشیار آمدند تا بگویند ما شعور داریم.اما همه گان دیدند و دیدیم که چگونه ان را به بازی گرفتند و بعداز پایان بازیشان یا ان را در پشت میله ها ی زندان انداختند و یا در کمال ارامش در گورستانها به خاکش کردند و یا…. چه بگویم که ناگفتنم بهتر است کاش کر بودم تا نشنوم فریاد کمکی را از پس کوچه های تاریک شهر کاش کور بودم تا نبینم دخترکی ندا نامی را غرق خون کاش و ای کاش …

نویسنده : فسیل زنده

6 پاسخ

پاسخ دادن به محی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته‌های پیشین

درباره‌ی پیر پسر

فیلم در قد و قواره‌ی تعرف و‌ تمجید‌های اغراق‌ شده که پیرامونش شکل گرفت نبود. تدوین‌ نقشش را به خوبی ایفا نکرد، جایی که می‌توانست

درس‌های خودآموز

به این نتیجه رسیدم که برای نوشتن، یک چیز خیلی مهم است. وقتی چشمه جوشیدن خلاقیت خشک شده و به هر ریسمان باریکی چنگ می‌زنی

سنگ بزرگ

همیشه این ضرب المثل ایرانی برام در مواقع حساسی که فکر می‌کنم همه چی قراره به خوبی پیش بره تکرار می‌شه. «سنگ بزرگ نشونه نزدنه».

دوم بودن

زمانی که سر کلاس نقد ادبی برای اولین بار به شوخی (با اشاره به پست وبلاگی که همان موقع خوانده بودم) به استاد گفتم دوم

معنی زندگی کردن

یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بی‌حوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراری‌تر چند مواد