یک مرد مسن :  ( با شخصی پشت خط )  یک زن برای این خراب میشه که به اونائی که می خواد برسه.

(  با عصبانیت و استرس این جمله ها را گفت )

پیرمرد رو به من : قبلا با تیغ ریش می زدن حالا با ریش تیغ می زنند .

( خندید و رفت )

۴ نظر موضوع: اجتماع

4 پاسخ به “دیالوگهای یک بعد از ظهر گرم”

  1. نرگس گفت:

    ممنون؛ به خاطر توجه‌تان.

    • لی گفت:

      سلام
      خواهش می کنم .
      متاسفانه باز این کامنت شما هم همون جوری شد … نمی دونم چه کار کنم… !!؟
      :(

  2. نرگس گفت:

    بابا، مهم نیست. خودتان را اذیت نکنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.