برای خرید یک کولر گازی با دوستی در اطراف اسکله ی شهید حقانی بودیم . نمایندگی بود فروشنده . قبل از ما شخصی آمده بود و از همان کولری که ما در نهایت خریدیمش یکی خرید بود و فروشنده همانجا برایش امتحان هم کرده بود . به فروشنده گفت : کسی نیست که کمکم کند تا توی ماشین بگذاریم … ؟  فروشنده به پیرمردی که جلوی مغازه بود اشاره کرد و گفت : اسمش ملاست .  کمکت می کند . خریدار ملا را صدا زد و  پیرمرد کله اش را کرد توی مغازه . فروشنده توضیح داد که باید کولر را کجا ببرد . اثر گرما توی ظهر تابستان بنرعباس را می شد در چهر ه ی ملا دید . به دوستم گفتم :  ببین تو این سن هم مجبوره که کار کنه …  ( به این فکر می کردم که  ملا هنوز چقدر انرژی دارد که بخواهد توی این سن زور بزند به همچین کولر سنگین آمریکائی ) دوستم کله ای تکان داد و بعدش هر دو حواسمان پرت شد .

نمی دانم حرف من بود یا کهولت سن ملا یا همان بند مزاحمی که دور کارتن کولر بسته بودند ، باعث شد که کولر بی افتد و ملا هم همراهش . کولر روی دستش فرود آمده بود ، وقتی بلند شد قطره های خونش ریختند روی پیاده رو … وقتی که نزدیک رفتم انگار بند انگشتش پاره شده بود . فروشنده کولر خودش کمک کرد و کولر را گذاشتند توی  ماشین خریدار قبلی . انگار نه انگار یک طرف این ماجرا خودش مقصر بوده …

پ . ن ۱  – ملا را اهالی بازار بردند درمانگاه . فروشنده برایمان فاکتور نوشت .

پ . ن ۲ – دهانمان سرویس شد تا کولر را چند طبقه بردیم بالا .

بی ارتباط – جنتی دبیر شورای نگهبان اخیراً در سخنرانی خود گفته است : سران فتنه یک میلیارد دلار از آمریکا از طریق واسطی سعودی دریافت کرده اند .


۲۸ نظر موضوع: اجتماع

28 پاسخ به “ملا و کولر سنگین آمریکائی”

  1. لو ديريا گفت:

    سلام
    نتيجه اينكه چشم شما شوره .از شوخي بگذريم ناچاريه ديگه ملاهاي زيادي وجود داره .

    بي ربط: من خودم شاهد بودم ، آقاي جنتي راس مي گه

    • لی گفت:

      سلام
      دقیقا بعدش به همین همین فکر میکزدم . گفتم نکنه من چشم زدمش بنده خدا رو …
      بی ربط : خب … بعد چه کردند اون یک میلیارد دلارو ؟
      : -)

  2. خدا را شکر ، تو عمرمون یه ملا هم دیدیم که کار کند.

  3. kiyOOsk گفت:

    سلام شهاب .
    ماشالله .
    ماشالله .
    قربونت چشم و زبونت !
    چرا همراه تيم ملي نمي ري تا تيم ملي ببره ؟؟!!
    :)
    جنتي هم بنده خدا سن و سالي داره !
    خوب ديگه علايم پيريه !!!

    • لی گفت:

      سلام
      آره . احتمالا چشمان شور من بوده متاسفانه …
      آره . علائم پیریه … ۸۴ سال سن کمی نیست ماشا الله.

  4. برهان گفت:

    سلام داش شهاب .. کم پیدائی دل تنگیم.. راستی از این سه پست اخری خیلی خوشم اومد … ای ول بل خص اون عکس و تعبیر رامی .. .. مشتاق دیدار..

    • لی گفت:

      سلام . ممنون از لطفت برهان جان . همچینین . یه قرار بزار ببینیم همدیگه رو . هر زمانی که وقت خالی داری…

  5. چپ دست گفت:

    والا ما هم که ۲۵ سالمونه و مثلآ توی اوج جوونی هستیم هم اگر آفتاب ظهر بندرعباس بخوره توی کلمون، بعدش بخوایم یه چیز سنگین رو جابجا کنیم، احتمالآ همون بلا سرمون میاد، اون بنده خدا که پیر هم بوده. پس اشکال از چشم شما نبوده.

    جنتی رو هم جدی نگیر… از وقتی محمود اومده روی کار، […]شعر گفتن بدون مالیات شده. هر وقت جنتی اومد یه حرف آدمیزادی زد، اونوقت باید تعجب کرد.

    • لی گفت:

      سلام
      ممنون بابت روحیه ای که دادی .
      اون دیالوگ جناب جنتی هم به ذهنم رسید گفتم . احساس کردم یه ربطای ناجوری با این نوشته ام داره …
      :-)

  6. زیبا ودرد ناک بو روزگار ملا و کسانی که همه روزه میبینیم و از کنار شان چه ساده میگذریم…
    من بروزم با یه عکس تازه و کلی حرف که سعی کردم به تصویر بکشم….سری بزن

  7. mersad گفت:

    salam
    avalan mageh cheshat zaeef shodan ke teshnaro shabih mikhonii !!!!
    dovoman nemidonam in dastanet khili herfey bod ya khili adabii ya khili falsafi ya khli siyasi ke man nafahmidam .einam mizaram paye site topet

    • لی گفت:

      سلام مرصاد جان . این نه زیاد فلسفی و نه سیاسی و نه ادبی و .. بود این واقعیت یک روز من بود . همین
      در مورد سایت هم ممنون .

  8. فسیل زنده گفت:

    سلام
    این وسط پرتغال فروش کجاست؟

  9. من گفت:

    همش تقصیر تو بوده

  10. من گفت:

    میدونی یک میلیارد دلار، اگه همش صددلاری باشه میشه چقد؟
    میشه ده تن!

    • لی گفت:

      بله … همش رو تنهائی آقای کرویی و موسوی ریختن تو جیبشون و بعد آقای موسوی داره مسافر کشی می کنه که رد گم کنن …. بله

  11. نرگس گفت:

    واقعاً از خودم خجالت می‌کشم. وقتی این پستِ داغ ِ تابستانی را خواندم قاه قاه زدم زیر خنده. به خاطر پیرمرد واقعا متاثر شدم اما یاد دوستی افتادم که جنوب زندگی می‌کرد و می‌گفت مادرم ظهر داغ تابستان می‌گفت: گلی جان! برو نان بخر؛ یک هوایی هم به کله‌ات می‌خورد.
    جنتی را هم ول کن بابا. حالا یه چیزی گفته؛ معصوم که نیست.

    • لی گفت:

      سلام
      : -)) نان خریدن در ظهر داغ تابستون در بندرعباس و شهرهای جنوبی کشور یک تمرین جهنم رفتنه برای ما … مدتی در شهری بودم به نام رودان ، تقریبا نود کیلومتری بندرعباسه . این شهر اواسط تابستان به ۵۰ رسید .
      اون پیرمرد بی چاره هم خدا شکر کسبه ی محل بردنش درمونگاه . افغانستانی بود .
      معمولاً به جنتی فکر نمی کنم
      : -))

  12. امان گفت:

    من این شخصیت دومی رودوست دارم می دونی چرا ؟ چونکه توی همه نتیجه گیری ها یه چیزی دستگیرت میشه که نتیجه اخلاقیش اینه که مملکت ما از حیث بودن اینها پر از سوژه است که بخندیم و مطمنا بند دل اینها قرص ومحکمه
    و البته ما رو امیدوار تر می کنه که زودتر سربه نیست کنیم حرفامون و قورت بدیم همه خودمون رو
    آخی به اندازه کافی افاضه فیض ایشان مراتب قلقلک ساختگی واسه ماست …خدا از !!!!!

    • لی گفت:

      سلام . دقیقاً . چون بعد از این جمله موج جدیدی از جک های وطنی سرایز شد …
      مثل اون دیالوگ کذائی رفتار دد منشانه
      : -)

  13. kiyOOsk گفت:

    امنیت کم نظیر !! محدودیت بی نظیر !!

    در kiyOOsk

    http://kiyOOsk.blogsky.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.