***

ساعت  ۷ : {زنگ تلفن} آقای وزیر انتخاب شما را تبریک می گویم.
_ شما ؟
_ مدیر امور تجهیز و نوسازی مدارس .
_ {عجب دلخوشی داره} متشکرم .
ساعت ۷/۳۰
: معمولا صبح ها صبحانه نمی خورم چون در حال رژیم هستم .
ساعت ۸ : در دفترم هستم و هیچ نامه و ارباب رجوعی ندارم . حتی تلفن هم زنگ نمی زند .
ساعت  ۸/
۳۰ : چون بیکار هستم و حوصله ام سر رفته به حیاط اداره می روم  و کمی دست و رویم را در حوض وسط باغچه می شویم . آخیش . چه خنک است .
ساعت ۹ : نماینده ی نهضت سواد آموزی در حیاط به من ملحق میشود و چون علت بی حوصلگی ام را جویا می شود و آنرا کمبود مدارس و سرگردانی بچه ها می بیند به من قول می دهد که همه ی آنها را در نهضت ثبت نام کند .
ساعت ۱۰ : هنوز در حیاط هستیم . کم کم چند تن دیگر از معاونان به ما می پیوندند و در محیطی دوستانه صرف چای و شیرینی آغاز شده و با صحبت راجع به مدارس دولتی و آینده ی آنها ، کمبود همیشگی کتب درسی ، نیمکت مدارس … ادامه پیدا میکند .
ساعت ۱۱ : دوستان به من پیشنهاد میکنند که برای کسالت به شمیرانات برویم تا هم ناهار را در آنجا صرف کرده و هم یک مدرسه ی غیر انتفاعی را افتتاح کنیم .
ساعت ۱۲ : به اتفاق دوستان در ارتفاعات شمیران هستیم . شهردار شمیران نیز به ما ملحق می شود و ضمن غذا خوردن اجازه ی تاسیس چند مدرسه ی نمونه را از ما میگیرد .
ساعت ۱ : ورود به مدرسه ی غیر انتفاعی روحیه ی ما را بکلی تغییر داد انگار امید تازه ای پیدا کرده ام .
ساعت ۲ : به اتفاق دوستان به حیاط وزارتخانه برگشتیم و در زیر سایه ی درختان بود که تصمیم بزرگ خود را گرفتم و با صدور بخشنامه ای به کلیه ی مدارس دولتی ابلاغ کردم که در صورت بروز مشکل در مدارس دولتی آنها را به غیر انتفاعی و نمونه … تبدیل کنند .
ساعت ۳ : اکنون دیگر راحت و فارغ البال و خشنود از صدور چنین بخشنامه ای به خانه بر می گردم .

 نویسنده : فسیل زنده

۲۰ نظر موضوع: نطنز

20 پاسخ به “یک روز از زندگی وزیر آموزش و پرورش”

  1. لی گفت:

    احساس می کنم در مورد تمامی وزرای کابینه ی جناب دکتر همین وضعیت صدق می کنه …

    • ناشناس گفت:

      سلام
      ازاینکه وقت گذاشتی ممنونم. منظورت از نطنز چی بود ؟

      • لی گفت:

        این جز دسته بندی نوشته های سایته . برای به اصطلاح مطالب طنز این عنوان رو انتخاب کردم . می تونید تو قسمت بایگانی رو ببینید . دسته بندی های دیگه ای هم هست …

    • ناشناس گفت:

      سلام
      همینطوره.در ضمن نطنز منظورت چیه؟

      • لی گفت:

        سلام
        این جز دسته بندی نوشته های سایته . برای به اصطلاح مطالب طنز این عنوان رو انتخاب کردم . می تونید تو قسمت بایگانی رو ببینید . دسته بندی های دیگه ای هم هست …

  2. مرصاد گفت:

    سلام
    باحال بود . خوشم امد
    از موتور گازی بهتره :d
    خسته نباشی.

  3. مرصاد گفت:

    اينجا ايران است. حکومتش، حکومت امام زمان است. بر مبناي قرآن است. رهبرش، رهبر مستضعفين جهان است. قوت غالب مردم نان است. بهاي نان، به قيمت جان است. ثروتش براي فلسطينيان است. دانشگاهش، ستاره باران است. جاي روشنفکرانش، زندان است. هر که فرياد بزند، از کافران است. سکوت نشانه مسلمان است. آنچه روز به روز ارزان ميشود جان انسان است. ايراني اين را براي ايرانيان بفرست. اگر عربي، نه بخوان و نه بفرست، ايران زمين جاي تو نيست

  4. مرصاد گفت:

    کاهش شدید آمار جرم در ماه مبارک رمضان نشان می دهد مجرمین همان مومینند

  5. مرصاد گفت:

    ما برای خود هیچ نساختیم ، آنها برای ما فارسی وان ساختند ، ما برای خود هیچ نساختیم ، اما برای اعراب به زودی آی فیلم میسازیم….. و کماکان ما برای خود هیچ نمیسازیم. کوروش بخواب که این روزا رو نبینی بهتره …..

  6. داغ دلمو تازه کردید با نوشتن زندگی ÷ربار وزیر آموزش پرورش!
    با پریون بروزم

  7. مرصاد گفت:

    سلام
    خوبی ؟ حالت چطوره ؟
    ببخشید که دارم دیر عیدو بهت تبریک میگم
    عید هم به تو هم به خانواده گرامیت تبریک میگم
    انشاء الله دعاها در ماه مبارک رمضان مورد اجابت قرار گرفته باشه پیش خدا.

  8. مرصاد گفت:

    سلام
    شهاب مرسی از نظری که دادی.
    ولی به نظرت چرا باید انجوری باشه اونم تا ابد ؟؟؟

    • لی گفت:

      سلام
      خواهش می کنم .
      نمی دونم ولی همین حس رو من هم تجربه کردم و احاس می کنم در رفتارهای خیلی از آدمها نهادینه شده این مسئله …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.