اولین برخورد من و محمد ( اصغر ) نریمانی بر میگردد به سال هشتاد و دو . زمانی که هنوز فرهنگسرای شهید آوینی به پارکینگ امامزاده سید مظفر تبدیل نشده بود . آن زمان که جلسات چهارشنبه داستان منحل نشده بود و هنوز شور و شوق رفتن به فرهنگسرا بین بچه ها دیده می شد ، در یکی از همان جلسات داستان بود که دیدمش و بعدها آنقدر آشنا شده بودیم که تدوین اولین فیلمش را با هم انجام دادیم سال هشتاد و شش . محمد به غیر از ساخت فیلم ، کارگردانی یک تئاتر را هم در کارنامه اش دارد ، و بیش از همه اینها در زمینه ادبیات فعالیت کرده ، کمتر کسی است از بچه های هنرمند استان که شعرها و ترانه های او را نخوانده و نشنیده باشد . مخصوصا زمانی که خودش آنها را بخواند ، احساس میکنی خود رامی یا یکی از شاگردان خوب او جلویت نشسته . همان سال هشتاد و شش یکی از کارهایش را با صدای خودش در فیلم قطب جنوب استفاده کردم . مصاحبه ی نریمانی بر خلاف مصاحبه مرتضی نیک نهاد و تمام روزهایی که با هم گپ می زنیم خیلی کوتاه و جم و جور از آب درآمد . یعنی بعضی جاها من با سکوت مواجه شدم . به همین خاطر بعد از مصاحبه یکی از اشعارش را گذاشته ام البته با اجازه خودش .

۱- یک واژه میگم چیزی که به ذهنت میرسه رو بگو . عشق .
یک رابطه ی دو طرفه است که یا به اشتراک فکری میرسه یا به میل جنسی

۱ -۲ خب اینطوری عشق به غیر از انسان میره زیر سوال . مثلا عشق به خداوند !
اون هم یه اشتراک فکریه

۲ – چقدر به فعالیت های فیزیکی علاقه داری ؟
فعالیت فیزیکی اگر با معیارهای فکریم که در شاخه هنر قرار میگیره نزدیکی داشته باشه زیاد ولی اگر کارهای مکانیکی ، کارهای یدی  برای درآمد زائی باشه نه

۳- از بین آثار هنری کدوم یکی شما رو بیشتر به آرامش می رسونه ؟
سینما  و  موسیقی

۴- اگر روزی در آرامش کامل باشی و آسوده زندگی کنی بدون هیچ دغدغه ای ، به راحتی به مطالعه و خلق آثار هنری می پزدازی یا نه ، یا اینها همش بهانه است ؟
میپردازم . همیشه راهی برای خلق آثار هنری وجود داره . چون هنر عاریه گرفنه . همین که تولید میشه تو داری عاریه میگیری . وقتی عاریه میگیری یعنی داری یه چیزی رو می سازی . اون چیز واقعیت محض نیست . تو با یک دنیای غیرواقعی روبروی که از واقعیت گرفته شده . به خاطر همین همیشه این شرایط وجود داره که دنیای واقعی خودت رو تبدیل کنی به یک دنیای غیرواقعی . پس تا وقتی که دنیای واقعی ات وجود داره ، دنیای غیر واقعی ات که هنره هم وجود داره .

۵-  آرامش چیه ؟
مرگ

۶- یه سوال ازت می پرسم که یه روز تو از من پرسیدی اما من هیچ وقت جوابش رو نمی دونستم  چیه . حالا من می خوام همون سوال رو از تو بپرسم و اون هم اینکه مهم ترین چیز چیه ؟
مهمترین چیز کشف مرگ و کشف خداونده

۷- نقش خداوند رو چقدر در زندگی خودت پررنگ می بینی ؟
( سکوت  ، اصغر به من نگاه می کند )

***

زن

مجال بی تنفس تکاپو

منهای ضرب و زور

در درد و آینه

لالای مرد جذامیی به خواب رفته

از تب نان

و بی راه تلخ

که داد می زند

کجاست کار

جوان

خالی از جهان و پرت

در درب غولچه امیدش پیه سوز نور

تا مصراع جهان را

به شعری بدل کند

ابلیس و من

دو چوک کوچک از تبار درد

مقتول روزهای بی سرور و خستگی

بهار مرده اما تو او را نکشته ای

وقتی که علم زمان را به زانو افکنده است

پ . ن : احساس می کنم نتونستم با محمد نریمانی وارد بحث کامل بشم، به هرحال این رو از بی تجربگی خودم می دونم چون من و محمد نریمانی همیشه حرف برای گفتن داریم.

۲۸ نظر موضوع: گپ و گفت

28 پاسخ به “پنجره ششم – محمد نریمانی”

  1. امیرعلی گفت:

    جالب بود شهاب ، قرار نیست که همه مخاطبات ، توي جواب هر سوال ، یه مقاله خوندنی بدن بیرون . این مصاحبه هم برای خودش نکته هایی داشت . موفق باشی رفیق .

  2. احسان رضائی گفت:

    خیلی خوب بود به دلم نشست مرسی

  3. بهشب گفت:

    چقدر شگفت زده شدم وقتی دیدم با نریمانی بزرگ مصاحبه کردی.یکی از شخصیت های دوست داشتنی من است همیشه از شعرها و ترانه ها و احساسش لذت برده ام و من همیشه برای او آرزوی موفقیت را دارم.
    به نظر من این هنرمند یک شخصیت کاملا مستقل و این تصویری که از او دادی که مثلا شبیه یکی از شاگردان منصفی ایت برای من نچسب بود.
    محمد (اصغر) نریمانی دنیای مستقل فکری و هنری خودش را دارد.

    • لی گفت:

      سلام بهشب عزیز
      نه . خدائی نکرده سوتفاهم نشه
      من اگر لفظ شاگرد منصفی رو به کار بردم نه اینکه بگم نریمانی خواسته دنباله رو اون شخصیت باشه . نه
      محمد نریمانی به نظر من ناخواسته کارهاش رنگ و بوئی داره که آدم رو یاد کارهای رامی میندازه . به هر حال یک زخم مشترک توی آثار هر دو نفر دیده میشه .

  4. سلام
    اولين مصاحبه هاي بود كه به دلم نشست .خيلي ناراحت شدم كه اقاي نريماني چند ماه سركلاس باهم بوديم .اماتوانايي واستعداد ايشون مطلع نبودم .كسي كه چنين استعدادهاي داره بايد بره …كاركنه .متاسف شدم ازمتوليان جامعه هنري …..اصل هنر استان هرمزگان ازدست رفته . اما ميدونم عصرهنرازدست نرفته .اقاي نريماني موفق باشيد.

    • لی گفت:

      سپاس آقای امامدادی
      همه ما تقریبا به توانائی آقای نریمانی ایمان داریم . انشاالله بستری فراهم بشه که محمد نریمانی هم بتونه آثارش رو ارائه بده و این استعدادها نادیده گرفته نشن توی جامعمون .

  5. گن جیش کک گفت:

    دلم برای گذاشتن کامنت اینجا تنگ شده

  6. کلاغ گفت:

    سلام
    مصاحبه های کوتاه رو دوست دارم
    به دل نشست
    ممنون از انتشار

  7. مريم گفت:

    خيلي هم خوب ، حقيقتش شناخت كمي داشتم از اين هنرمند ارزشمند
    آرزوي موفقيت روز افزون براي ايشان

  8. خیام گفت:

    اصغر دنیای ویژه خودش رو داره و زیادم به دیگران راه نمیده … مرد جذابیه

  9. نرگس گفت:

    من مصاحبه‌تان را خواندم؛ پس هستم. :-)

  10. احسان ن گفت:

    لی عزیز مم‌نونم.
    متفاوت‌ترین مصاحبه‌ت بود.
    امیدوارم همین

  11. الکساندر پاتو (از اعضای محترم تیم برزیل) گفت:

    برای اصغر

    چه نشسته اید خورشید!
    از شرق
    غرب
    از…
    اصغر!
    یابید
    در؛
    او را!
    خور
    شید
    اینجاست

  12. بهشب گفت:

    با لبخند
    نشانی خانه ی تو را می خواستم
    همسایه ها می گفتند سالها پیش
    به دریا رفت
    کسی دیگر از او
    خبر نداد
    به خانه ی تو
    نزدیک می شوم
    تو را صدا می کنم
    در خانه را می زنم
    باران می بارد
    هنوز
    باران می بارد/احمد رضا احمدی

  13. مسعود گفت:

    سلام
    مصاحبه ها را دنبال می کنم. به نظر من اولین شرط پایه گذاری هر چیز با ارزشی در هرمزگان، همین شناختن های به ظاهر ساده است. موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.