دوست عزیزم جغد بندری من رو به نوشتن نامه ای به ابراهیم منصفی به مناسبت سالروز درگذشتش دعوت کرده . نوشتن نامه همیشه برای من کاری سخت بوده مخصوصا همین آخرین باری که در یک حرکت نمادین برای خانم بهرامــی نو نامه نوشتیم . به همین دلیل بهتر دونستم یکی از اشعار این شاعر و ترانه سرا و خواننده هرمزگانی رو که با دست خط خودش نوشته رو اینجا بذارم . این شعر رو بسیار دوست دارم .

در ادامه متن کامل شعر آمده .

طرح آخر

من اگر سکوت کردم
تو فریاد کن !
من اگر به اشک افتادم
تو لبخند بزن
من اگر خشکیدم
تو جوانه بزن !
من اگر پچپچه کردم
تو سرود و قهقهه باش!
بهاری بی خزان باش
در پائیز عریان و بیرنگ
تنهائی من !
بگذار تنها تر از این باشم
و بتنهائی دوسترت میدارم .
من اگر غمگین شدم
تو شادمانی باش
من اگر خشکیدم
تو شکوفه کن
و من اگر چشم  از جهان فرو بستم
تو میلادی همیشه باش .

برای پیگیری آثار بیشتر این هنرمند می توانید به وبسایت او مراجعه نمائید .

۲۶ نظر موضوع: هنر و ادب

26 پاسخ به “طرح آخر – برای رامی”

  1. بهشب گفت:

    بسیار عالی شهاب جان

  2. راضیه گفت:

    سپااس عالی بود :)

  3. jb گفت:

    تو میلادی همیشه ای ابرام
    ممنون از تو لی

  4. خدا رحمتشان کند.

    • لی گفت:

      دیشب در بندرعباس تمام اجراهای گیتار کلاسیک در حضور خانم لیلی افشار به ابراهیم منصفی تقدیم شد .

  5. فرشته مرگ گفت:

    سلام ابراهیم مردش ایکه خاشن اگه زنده هسته چکه خاشه

  6. سپاس شهاب عزیز

  7. سلام گفت:

    اگر عشق ارتفاع داشت من زمین را زیر پای خود داشتم و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی

    اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم, همه وسعت دنیا یک خانه می شد و تمام محتوای سفره سهم همه بود و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی شد

    اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند و یکنفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند

    اگر مرگ نبود زندگی بی ارزشترین کالا بود, زیبایی نبود, خوبی هم شاید

    اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟ کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟ چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری بیگمان پیش تر از اینها مرده بودیم, اگر عشق نبود

    اگر کینه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند و من با دستانی که زخم خورده توست گیسوان بلند تو را نوازش می کردم و تو سنگی را که من به شیشه ات زده بودم به یادگار نگه می داشتی و ما پیمانه هایمان را شبهای مهتابی به سلامتی دشمنانمان پر می کردیم

  8. سلام گفت:

    ببخشيد متن بالا ازدكتر شريعتي بود
    تقديم به روح استاد منصفي

  9. بهشب گفت:

    عزیز رفته طهران کی بر می گرده؟

  10. نرگس گفت:

    شما اومدید تهران؟

  11. ebrahim jozari گفت:

    مرسی دوست عزیز

    • لی گفت:

      ااااااااا . چه خوب . به سلامتی . مبارکه
      ——————————————
      سلااااااام
      دقیقا موافقم . هیچ جا وبلاگ خود آدم نمیشه . و به خاطر این تصمیمت بهت تبریک میگم . پایدار باشی دوست من .
      —————
      این کامنتم بود که نتونستم بذارم . قسمت نظرات وبلاگت رو کمی دستکاری کن . محدودیت داره برای کامنت گذاشتن . ممنون

  12. علی گفت:

    سلام
    دوستان باعرض شرمندگی خاهشن از مغلطه پرهیز بکنیم مثلا تقدیم متنی از آقای مطهری یا امام خمینی به ابرام دگه غیر قابل انطباق با نوع نگرش دو طرفن .اجازه هادیم این مرزبندی حفظ بشت ، عیسا به دین خود موسا به دین خود.
    عزیزان: ژرف اندیشته بشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.