اینجا سرزمین من است
بعد از رودخانه ی
چشم
کنار رشته کوه حسرت
قلب سوخته ای ست که روزی مزرعه من بود
آنجا چند تکه ابر سیاه خواهی دید
و مردی که هنوز در سایه اش
برای بغضی که در گلو دارد
شعر می خواند

۱۷ نظر موضوع: نظم و نثر

17 پاسخ به “وقتی که دیوارها فرو می ریزد”

  1. چهارشنبه آخر صفر
    معلوم نیست از چه زمانی ولی بندری ها چهار شنبه آخر ماه صفر را به دریا می روند .
    باور های مردمی این سنت
    – شستن غم محرم و صفر از جان و روح و بیرون آوردن لباس سیاه عزا از تن .
    – در این روز مردم در دریا خود را غسل می دهند و از پروردگار طلب بخشش از گناهان و خطا های خود … خلاصه (( توبه )) .
    – باور دارند در این روز قدرت شفا دهنگی دریا افزایش می یابد (( به قول پیر زن های بندری در این روز آب چشمه زم زم به دریا می آید ))
    – باور دارند در این روز آرزوی کسانی که دل و تن خود به دریا داده اند بر آورده می شود.
    – مردم با انداختن قند توی آب دریا برای خود و خانواده و آشنایان و …. آرزوی سلامتی ، خوشبختی و رستگاری می کنند ..
    – دختران دم بخت هم با سپردن قند به دریا آرزوی همسری مناسب می کنند (( مثل همون علف گره زدن سیزده به در )).

    ……

    خب حالا همین چهارشنبه ۲۸ دی که آخرین چهار شنبه ماه صفر میشه نریم دریا ؟! بریم دریا ؟!

  2. zrvan گفت:

    سلام
    دنبال یه شعر میگشتم بلاگ شما رو دیدم
    شعر که کامل بود ممنون
    وبلاگ هم کامله مخاطب کاملا راضی میشه از نوع و نگارش بلاگ
    پاینده باشید .یا حق

  3. احسان ن گفت:

    قلب سوخته ای ست که روزی مزرعه من بود
    مم نون لی عزیز:-)

  4. مجتبا.ح گفت:

    مردی که هنوز شعر می خواند…
    درود بر شهاب. دوست داشتم

  5. م.ض گفت:

    به دل نشست ، اين رودخانه ي چشم تمامي ندارد…

  6. نرگس گفت:

    یه چیز بگویم بخندید؛ وقتی دیدم رفتید به شهرتان اولین چیزی که به فکرم رسید این بود که؛ الان اختلاف دمای هوای تهران با بندر چقدر است؟ حتما الان آنجا هوا بهاری است! :-)

    • لی گفت:

      :)
      دقیقا وقتی رسیدم بندر کاپشن رو در آوردم و با تک پوش می رفتم این ور اون ور … فقط یکی دوبار سوئي شرت پوشیدم که زیاد فرقی هم با نپوشیدنش نداشت . :D
      امروز که تماس گرفتم مثل اینکه خیلی سرد شده انگار ، شانس من رو می بینید ، می گن چند تا از ارتفاعات نزدیک بندر هم برف اومده … دقیقا خدا صبر کرده بود من برگردم بعد سرد کنه هوا رو… :))

  7. ..

    اینجآ سرزمین ِ من است
    جایی که علف به شعر ِ آفتاب می روید
    و باران به ترانه ی ِ ابرهآ می بارد
    اینجا بهار ها سبز است
    و زمستان سپیــد

    شبیه ِ دل های ِ مردمانش ..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.