فیلم عجمی، روایتگر تلاقی زندگی چند خانواده ی عرب مسلمان، عرب مسیحی و یهودی است که در فلسطین و اسرائیل زندگی می کنند.
عمر که درگیر تهیه هزینه خونبس برای پایان دادن به جنگی قبیله ایست که عمویش به راه انداخته مجبور می شود در رستوران و بار دوستی عرب مسیحی (ابوالیاس) که در تل آویو زندگی می کند کار کند، آنها کمتر از سه هفته فرصت دارند تا ۳۸ هزار دینار را مهیا کنند.
ابوالیاس که مسیحی است علاوه بر عمر، مالک، پسر نوجوان دیگری را نیز در رستوران خود برای کار به صورت غیر قانونی راه می دهد، مالک باید علاوه بر کمک خرج بودن خانواده، هزینه ی عمل مادرش را نیز تامین کند.
بینجی عرب دیگری که در همان رستوران کار می کند، یک شب که با دوست دختر یهودی‌اش در دیسکوییواقع در تلاآویو می گذراند، خبردار می شود که برادرش مرتکب قتل یک مرد یهودی شده و او حالا باید این مشکل خانواده را حل کند، از سویی برادرش قبل از متواری شدن، بسته ای حاوی مواد مخدر را به دوستی داده که به بینجی برساند.
ابوالیاس متوجه عشق دختر خود نسبت به عمر می شود،
عمر را اخراج می کند، و به دخترش می گوید که مخالف وصلت هایی است که دو نفر غیر هم مذهب بخواهند انجام دهند.
عمر و مالک بسته مواد مخدر را پیدا می کنند و برای حل مشکلاتشان بر سر قراری می روند تا آن را بفروشند.

دندو پلیس مخفی اسرائیلی است که مدتی است برادرش از اترش اسرائیل ناپدید شده و او، باقی اعضای خانواده و تمام ارتش اسرائیل حالا بدنبالش می گردند. او بر سر قرار حاضر می شود تا به باقی همکارانش در دستگیری فروشندگان مواد مخدر کمک برساند
.

***

 داستان عجمی دارای جزئیاتی فراوانی است که پرداختن به آن متن دیگری می طلبد. و برای اینکه جذابیت خودش را تا لحظه ی دیدن حفظ کند از ادامه دادن آن صرف نظر می کنم.
چیزی که بیش از هر چیز نظر مخاطب، مخصوصا مخاطبینی که کمابیش با جریانات خاورمیانه و درگیری های موجود در فلسطین آشنا هستند را جلب می کند، برخوردهای یکسوئه نسبت به خشونت ها و نابهنجاری های موجود در جامعه ی عرب های فلسطین است. اینکه هر آن چیزی که باعث پسرفت عرب‌ها مخصوصا عرب‌های مسلمان می شود، عدم داشتن فرهنگ صحیحی است که آنها را هچون دوران جاهلیت به قبایل و توایفی تقسیم می کند که هنوز برای کوچکترین مسائل، کار را به خون و خونریزی می کشانند، فیلم با تیراندازی به یک نوجوان شروع می شود. (قبیله ای برای انتقام گیری به اشتباه یکی را تیرباران می کنند).
اگرچه عمر یکی از شخصیت های محوری داستان و جز بی شیله پیله ترین آنهاست، مثل باقی شخصیت‌ها اما ما در این فیلم با شخصیت های روبروی هم قرارگرفته ای مواجه هستیم چون « عرب‌ها» و « اسرائیلی‌ها» که در جای جای فیلم بر آنها ارزشگذاری می شوند. عرب ها می توانند هر آنقدری که خواستند از خودشان بکشند، یا خودشان را با اور دز از پای در بیاورند اما ناپدید شدن یک سرباز اسرائیلی یک مملکت را به هم می ریزد. ارزشگذاری در لایه های زیرین اثر صورت می گیرد. دوبار در طول فیلم اینگونه تصویر پلیس اسرائیل نشان داده می شود که انگار از سر بی توجهی به عرب ها، آنها را می کشند اما در هر دوبار مشخص می شود که پلیس بی گناه بوده و به خوبی از انجام کارهای خود بر آمده است. چیزی که مسئولین مملکت ایران همواره در فیلم های مورد توجه قرار گرفته در جشنواره های خارجی آن را سیاه نمایی می‌نامند، دقیقا همان چیزی است که تهیه کننده‌ی اسرائیلی این اثر، در ساخت این فیلم نسبت به جامعه‌ی عرب های فلسطین آن را مورد توجه قرار داده. اگر چه این فیلم در ظاهر سعی بر نشان دادن یک فضای بی طرفانه نسبت به عرب ها و یهودی های حال حاضر دارد اما در بخش های زیرین لایه های فیلم توانسته یه صورت کاملا رندانه ارزش گذاری های خودش را هم اعمال کند.
فیلم به پنج فصل تقسیم شده که در هر فصل داستان تعدادی از شخصیت ها روایت می شود.
فصل پنجم که در واقع پایان بندی فیلم نیز صورت می گیرد، کارگردان اثر خواسته یا ناخواسته دست به حرکتی می زند که فیلم یکباره مسیرش تغییر میکند، نه تنها از لحاظ داستانی، بلکه تا قسمتی نیز بر مضامینی که به آنها پرداخته بود رنگ و بوی تازه تری می دهد. دو نفر در پایان فیلم قربانی می شوند، یک اسرائیلی و یک مسلمان، هر دوی آنها به خاطر برادرهایشان کشته می شوند، برادر و برادری کردن از آن دست واژه هایی است که در هر جامعه ای می توان مفاهیم تقریبا یکسانی برای آن پیدا نمود. برادرها می توانند از یک گوشت و خون باشند یا به صورت سمبلیک معرفی شوند و یک ویژگی جهان شمول‌تری را با خود به همراه داشته باشند. در فیلم عجمی آدم ها فاقد این نوع نگاه برادرگونه به هم هستند، و برادر تنها به هم خون بودن خلاصه می‌شود. ابوالیاس از آنجا که روحیه‌ی خیرخواهانه‌ای دارد و به عرب های مسلمان نیز کمک می کند اما حاضر نمی شود دخترش با یک مسلمان ازدواج کند. حالا این برخورد را در یک نمونه ی بزرگ‌تر که همان جامعه‌ی چند فرهنگی عجمی است می توان تعمیم داد. در اینجا همانقدر مفهوم خانواده و برادر برای یک پلیس اسرائیلی مهم است که حاضر است برایش یک فلسطینی را بکشد، که یک فلسطینی می تواند به خاطرش یک پلیس اسرائیلی را سر به نیست کند. این اهمیت داشتن برادر و جانفشانی کردن برادر برای برادر از همان توجیه هاییست که فیلم به راحتی برای سطح وسیعی از درگیری های آن منطقه می تواند نسخه ای پر پروپیمان بپیچد.
هر چه داستان و آنچه که بیننده به طور مستقیم با آن روبروست سعی بر توازن برقرار کردن بین شرایط و دغدغه ها و مشکلات مردم فلسطین و اسرائیل دارد اما تلاشی که در پس این داستان می شود کفه ترازو را به سمت یهودیان پایین‌تر می آورد.

***

همانطور که شروع فیلم عجمی ساخته‌ی دو کارگردان فلسطینی و اسرائیلی (Scandar Copti, Yaron Shani)  گیرا و غافلگیر کننده است اما در پایان هیچ تلاشی برای غافلگیر کردن مخاطب ندارد. داستان فیلم که تا قسمتی برای بیننده پیش رفته حالا تنها باید برخی از گره‌های ناگشوده‌اش بازشود. اما همین تلاش برای غافلگیر نکردن مخاطب و همچنین کامل کردن اطلاعات قبلی یک پایان خیره کننده را برای فیلم رقم زده است.
اینکه داستان به گونه ای روایت می شود تا در نهایت مخاطب در سر و شکل دادن به آن نیز سهیم باشد یکی از دموکراسی ترین حالاتی است که می توان برای یک فیلم در نظر گرفت. عجمی اگر چه حال و هوایی از جنس فیلم های ایناریتو مخصوصا «عشق سگی» را دارد، اما به خوبی از پس خودش بر می‌آید. همه ی عناصر حساب شده به کار می روند و به خودی خود هویت مستقلی پیدا می کنند. اگر بخواهیم این شیوه فیلم سازی را در کشورهای جهان سوم بررسی کنیم خواهیم دید بهترین نمونه برای فضای جوامعی که از شلختگی موجود رنج می برند همین شیوه است، که نمونه ی ایرانی آن را می توان به فیلم «دایره» از جعفر پناهی اشاره کرد. فیلم ساختاری دایره وار دارد اما چیدمان عناصر، شخصیت ها و اتفاق ها به همان بی نظمی است که در جامعه دیده می شود. جامعه ای که در آن نمی توان به راحتی و سر راست تمام یک جریان را بازگو کرد، همه چیز به طرز احمقانه ای در هم گره خورده است، عجمی نیز نمی تواند تنها داستان عمر را بازگو کند، جامعه ی پر هرج و مرج، آدمهایی که سرشان هنوزبرای جنگ های قبلیه ای درد میکند، جامعه‌ای که هنوز برای در کنار هم قرار گرفتن آدمهایش مشکل دارد از روایت کردن یک داستان سرراست عاجز است.
عجمی ماحصل همان جامعه و آدمهایی است که هنوز در آن زنده هستند، نه آنکه زندگی می کنند. عجمی نسخه‌ی جدیدی از فیلم های جهان سومی است که تمامشان الگوی مشترکی دارند، که اگر نخواهیم آن را یک تصویر کامل از منطقه فلسطینی، اسرائیلی خاورمیانه بنامیم بلکه می توان آن را نمونه‌ی شفاف از بخش کوچک این جامعه در نظر گرفت.

 

۸ نظر موضوع: هنر و ادب

8 پاسخ به “عجمی، داستان زخم‌های مشترک”

  1. ادریس گفت:

    اینطور که معلومه فیلم جالبی می تونه باشه. ممنون بابت معرفیش…

  2. احسان ن گفت:

    باید دید. مم نون لی عزیز…

  3. رحیم گفت:

    سلام شهاب جان
    عزیزم بهتر نبود اینقد طولانیش نمی کردی . من فقط مقداریشو خوندم . حس نیست همه رو بخونم

  4. احسان رضائی گفت:

    هیچ وقت نظر مساعدی نسبت به فیلمهای که در مودر فلسطین واسرائیل ساخته میشه کششی ندارم بدون حتی توجه به اسم و ملیت کارگردانش نمی دونم چرا ؟ برای خودمم جای سواله !!!! احساس می کنم یه چیزی کم دارن این فیلمها !! نمی دونم حس می کنم عجمی هم همینطوره البته ندیدمش هنوز !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.