مستند پرتره ی زارهای ابرام ساخته ی حامد ذوالفقاری، هشتم و نهم آبان ماه ۱۳۹۲ در سالن فرهنگ فرهنگسرای طوبی به نمایش در آمد. فیلمی نیمه بلند پیرامون زندگی ابراهیم منصفی، هنرمند فقید هرمزگانی.
پرداختن به زندگی رامی بی شک کار دشواری است. ابعاد مختلف زندگی وی و همچنین روحیات و درونیات او به عنوان یک هنرمند سختی کار را چند برابر می کند. زارهای ابرام به گفته ی سازنده ی اثر، طی ۵ سال تصویربرداری شده است. حامد ذوالفقاری در این پنج سال بی شک، سختی های زیادی را برای این فیلم بین شهرهای مختلف کشیده است. مصاحبه های متعدد، و جمع آوری اطلاعاتی که همگی قرار است یک هدف را دنبال کند، و آن معرفی رامی به عنوان یکی از تاثیرگذارترین هنرمند سه دهه ی اخیر استان هرمزگان.
اما در این بین اشاره به چند نکته خالی از لطف نیست.
۱- فیلم با پوستری از یادواره ی منصفی در پانزدهمین سالگرد خاموشی وی آغاز می شود. تصویر رامی در فیلم «من کالنگ هایم را دوست دارم» ساخته ی سید حسن بنی هاشمی روی پوستر نقش بسته است. سوالی که مطرح می شود این است:
فیلم مستندی که قرار است پرتره ای از یک هنرمند ارائه دهد، آیا رسالتش آن نیست که به برجسته ترین فعالیت های آن هنرمند بپردازد؟ نقش منصفی در همکاری اش با سیدحسن بنی هاشمی در ساخت چند فیلم کوتاه که جز مهم ترین آثار سینمایی استان هرمزگان محسوب می شود چیست؟ چرا ردی از آثار منصفی در زمینه ی سینما، در فیلم وجود ندارد؟ با این وجود مخاطبی که شناخت چندانی از منصفی ندارد، چه مقدار از سوالهای ذهنی اش پاسخ داده می شود؟
۲- فیلم مستند
در فیلم مستند علاوه بر ارائه ی اطلاعات مستند به عنوان مهمترن پارامتر وجودی اش، سینمایی بودن و سینما داشتن همچون روی دیگر سکه، جز لاینفک آن همواره مطرح بوده است. فیلم به جز چند صحنه که در ادامه مطرح می شود تنها مصاحبه هایی را شامل می شود که تمامی آنها می توانست در قالب آثاری غیر از سینما نیز به مخاطب هایی که تشنه ی شناخت منصفی هستند ارائه شوند. آیا شناخت منصفی تنها با مصاحبه های که صورت می گیرد ممکن می شود؟ آیا برخی افراد که تنها چند بار او را ملاقات کرده اند می توانند اطلاعات کافی از رامی  به مخاطب ارائه دهند؟ آیا کشف ابعاد دیگری از منصفی که تنها از راه سینما ممکن است، آن بخش از وجود هنری  و شخصی اش که در کلام نمی گنجد، در این فیلم لازم نیست؟
البته در خلال مصاحبه ها و چند تصویر از منصفی در زمان حیاتش که توسط منصور نعیمی ضبط شده بود ما با پلان هایی روبرو بودیم که سعی بر آن داشت بار سمبولیک اثر را نیز به دوش بکشد. مردی که لب دریا قدم می زند، فردی که روی تاب نشسته و تاب می خورد، کودکانی که لب ساحل مشغول  رقص و بازی هستند، زنان، مردان و کهنسالانی که در بافت قدیمی و فرسوده ی شهر حضور دارند و مشغول کار هستند، و کودکانی که در انتهای فیلم یک لاک پشت را با خود کشیده تا به آب برسانند از جمله پلان هایی بود که در بین مصاحبه ها دیده می شد. از میان آنها پلان پایانی فیلم که کودکان سعی بر آن داشتند لاک پشتی را به آب برسانند از مهم ترین و تاثیرگذارترین پلان های فیلم بود که همراه با ترانه‌ی نهنگ منصفی تدوین شده بود. ازاین دست پلان ها که می توانست در خود اثر بنشیند و جزیی از جریان فیلم باشد کم دیده می شد یا به کلیت اثر نمی نشست.
۳- برای پلان هایی که در بازه ی زمانی ۵ ساله تصویر برداری شده است، موارد فنی همچون فولو بودن برخی مصاحبه ها از جمله سهیل نفیسی، یا خوب نبودن صدا در برخی پلان ها جای سوال دارد. فولو بودن به عمد  تصویر کودکان لب ساحل که حس می شد قرار است حال و هوای فیلم را تلطیف کند، از موارد به جایی بود که می توان به آن اشاره نمود.
۴- پیش از دیدن فیلم شخصی در فضای مجازی به این نکته اشاره کرده بود که ابرام زار نداشت. اشاره ای بدیهی بود و مشخص بود که کارگردان به هدف خاصی این اسم را برگزیده است. این سوال تا پایان باقی می ماند که دلیل انتخاب اسم فیلم چیست. در سکانس های پایانی، جایی پویا محمودی می گوید که ابرام زار داشت. این یک تحلیل شخصی از سوی پویا محمودی نسبت به مسائل و مشکلات منصفی است که همچون زار در درون او وجود داشته. فرض بر اینکه این فیلم قرار است علاوه بر معرفی ابراهیم منصفی مسائل و مشکلاتش را نیز بیان کند. در این صورت چرا مخاطب درگیر این مسائل نمی شود؟ چرا مخاطب با دردهای رامی همراه نمی شود؟ آیا قرار نیست پس از دیدن این فیلم چیزی همراه با  مخاطب از سالن خارج شود؟
۵- بندرعباس یکی از مهم ترین شهرهای اقتصادی ایران است که سالیان سال، اقتصادی بودنش هیچ سودی برای شهر و مردمش نداشته و این یک مساله غیرقابل انکار است. اما چه ضرورتی می طلب که فیلمساز لنز دوربینش را تنها بخش هایی را ببیند که فقر و کهنگی از آن می بارد؟ این پلان ها چه کارکردی در جریان فیلم دارد؟ آیا از لحاظ مفهومی کمکی به فیلم می کند؟  جواب قانع کننده ای وجود ندارد.
۶- برخی اطلاعات به طور کامل منتقل نمی شوند. یا برخی سوالها جواب کامل کننده ای ندارند. آمیس که در فیلم به او شاره می شود که یکی از اهرم های محرک هنری منصفی محسوب می شود چرا به آن پرداخته نمی شود؟ چه اتفاقی بین منصفی و همسرش می افتد که تصمیم می گیرد با مادرش زندگی کند؟ 

        ***

فارغ از تمام مسائلی که در بالا به آنها اشاره شد فیلم دارای ویژگی هایی است که نمی توان آنها را نادیده گرفت. تدوین روان و خوب ریتم مناسبی را به جریان فیلم بخشیده و اطلاعات موجود به طور مساوی در فیلم پخش شده است. همچنین این اثر جز معدود آثاریست که برای ابراهیم منصفی ساخته شده است. با اکران این فیلم و شناختی که از حامد ذوالفقاری دارم، بی شک می توان منتظر اثر غافلگیر کننده ی دیگری از او بود. چرا که او به هرمزگان با نگاهی خارج از محدوده ی جغرافیایی آن می نگرد. این عامل سبب می شود دست به موضوعاتی بگذارد که جزئی از زندگی روزانه ی هر هرمزگانی شده و گاها از کنار او به سادگی عبور می کند. و دلیل کم پرداختن سینماگران هرمزگانی به افرادی چون منصفی نیز همین است، منصفی بخشی از فرهنگ، هنر و زندگی هر هرمزگانی شده است.

پ.ن: در یادواره ی منصفی، گروه ها و نوازنده های هرمزگانی  به اجرای قطعاتی از آثار منصفی پرداختند.
بعد نوشت : مطلبی هم احسان نفیسی نوشته برای این فیلم ، اینجا بخوانیدش.

۱۴ نظر موضوع: هنر و ادب

14 پاسخ به “کدام زارهای ابرام؟”

  1. احسان ن گفت:

    سپاس

  2. نوید گفت:

    من تخصص سینمایی ندارم، ولی به عنوان یه علاقه مند به سینما نظرم اینه:
    ۱.در مورد فعالیت های سینماییش جا داشت صحبت بشه، ولی ممکن بود روی ضرباهنگ فیلم تاثیر منفی بزاره (چیزی که یکی از نقاط مثبتش بود) چون بهرحال وجه غالب فعالیت هاش ترانه و آهنگ هاشه و روایت از مسیر اصلی خارج میشد و باید در مورد شخصیت های فرعی هم صحبت میشد.
    ۳ و ۲. از نظر خودم که بندری ام و به دیدن این تصاویر عادت دارم، میتونست از این پلان های سمبلیک حدود ۵۰% کمتر استفاده کنه.
    ۵. “فقر” و “حسرت” فضای غالب زندگی و آثار منصفی بوده، پس استفاده از پلان هایی که فقر و کهنگی و حس بیهودگی رو خوب منتقل کنه خیلی به جا بود.

    • لی گفت:

      ممنون نوید جان.
      همون طور که تدوین حضور مثبتی توی فیلم داره می تونست نه به صورت مفصل اما در حد اطلاعاتی که مخاطب بفهمه منصفی دستی در آتش سینما هم داشته اطلاعات رو جوری منتقل کنه که روی ریتم فیلم هم تاثیر منفی نداشته باشه.
      کم شدنه هم موافقم ، یا همون ها هم اگه در بافت فیلم می نشست خوب بود.
      مشکلی با پلان هایی که فقر و کهنگی رو برسونه ندارم، فقط می گم بندر فقط اون بخش ها نیست. شاید دیدم خیلی ناسیونالیستی باشه.

  3. فاطمه باقریان گفت:

    سلام
    من یه شیرازیم و تو این مدت از گوشه و کنار در مورد مساله ای که در هرمزگان پیش اومده. با خبر شدم…نظرها بماند..اما احساسم می گه که این از اون برنامه هایی است که دوتا استان رو با هم دشمن می کنه تا سرپوشی بر یک کار پنهانی باشه…هر چی باشه مثلا الان شرایط یکم از لحاظ اجتماعی سیاسی آرومه..یه جوری باید مردم رو سرگرم کنند تا هر کاری دلشون می خواد بکنن…همون سیاست معروف انگلیس ها که می گن تفرقه بیاندازو حکومت کن.

    • لی گفت:

      سلام.
      احتمال زیاد همین طوره. کم تو این مدت مردم رو به جون هم ننداختن. البته این ایده ی وصل شدن به دریا کاملا اقتصادیه و بی شک تنها برای یک عده ی خاص سود داره.
      ما کماکان به رفتارهای مسئولین استان فارس و همچنین بی عرضگی مسئولین استان هرمزگان اعتراض داریم وگرنه هیچ مشکلی با مردم شیراز و باقی شهرها نداشتیم و نخواهیم داشت.
      بیشتر دوستان خوب من استان فارسی هستند.

  4. با بخش زیادی از چیزایی که گفتی موافقم شهاب. همون طوری که خودت گفتی کار کردن در مورد آدمی که جنبه های مختلف و بارزی در شخصیتش هست کار ساده ای نیست. ولی فکر می کنم می تونه یک شروع باشه. مسلمن یک فیلمساز هرمزگانی خیلی بهتر میتونه جنبه های کار رو بشناسه و اونو به تصویر بکشه اما این می تونه یک شروع خوب باشه

    • لی گفت:

      آره. بی شک شروع خوبیست. البته جستارگریخته آثاری برای منصفی ساخته شده که دیده نشدن.
      امیده که آثار بیشتری ساخته بشه.
      انشاالله.

  5. ali.bnd گفت:

    ممنون بابت وقتی که برای تحلیل این مستند گذاشتی // روز پنج شنبه به خاطر اتفاقات استان خیلی ناراحت بودم و احساس کردم شاید دیدن مستند منصفی بتونه آرومم کنه .. به هر حال هر کاری ایرادات و محسنات خودش رو داره .. ولی در آخر فیلم باخودم فکر میکردم یعنی هرمزگان ما همین شرایط زندگی منصفی را داره .. یعنی همیشه مشکلات و ناراحتیها باید به دنبالمون باشه .. واقعاً که زنده یاد منصفی زیبنده نام هرمزگانه ..

  6. کشکنگ گفت:

    من فيلم و ندیدم اما خوندن متن شما حتما باید ببینم…

  7. ادریس گفت:

    نبودم كه ببينم. ممنون كه نوشتي شهاب عزيز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.