۱ خرداد ۱۴۰۴

پیشنهاد فیلم

پیشنهاد کتاب

واکاوی یک پیام فراموش شده

پس از اعلام اسامی فیلم‌های راه یافته به هشتمین جشن مستقل فیلم کوتاه در بین پیامهای افرادی که به نتایج فیلم‌های انتخاب شده اعتراض داشتند و نظراتشان را در گروه ایسفا نوشته‌ بودند، خواندن یک پیام مرا به نوشتن این متن واداشت. پیام کوتاه بود و رسا: «همچنان غلبه با ” نوزادان مرده به دنیا آمده” ی سینمای بدنه!»
چه عاملی باعث می‌شود که غالبا اعتراضاتی همراه با اعلام نتایج فیلم‌های راه یافته به جشنواره ها و جشن‌های فیلم کوتاه در ایران باشد؟
شاید جواب ساده باشد.
توجه‌ ویژه‌ی جشنواره‌ها به آثار داستانی، بویژه آثاری که تلاششان بر روایت یک قصه با شیوه‌هایی که غالبا در آثار سینمای بدنه دیده‌ایم، (درام، نقش پررنگ بازیگر، ریتم فرموله شده، موسیقی و..و..) این توجه ویژه یک پیام مهم را به فیلمسازان مخابره می‌کند؛ اینکه ما بر خلاف رسالت بزرگی که بر دوش سینمای کوتاه است، نگاه ویژه‌‌مان به سینمای شبهه بلند است. سینمایی تماما استوار بر ارکان قصه‌گویی‌ که در نهایت به تربیت فیلمسازانی منجر می‌شود که در آینده چهره‌ی موجهی در سینمای بدنه داشته باشند.
اما رسالت فیلم کوتاه (که بر خلاف سینمای بلند آنچنان نگران بازگشت سرمایه نیست)، اگر تجربه‌ی شیوه‌های مختلف(در فرم) نیست، پس تجربه‌ی چیست؟
و سوال مهم این است فیلم‌هایی که ریتمشان کمی کند‌تر از آن فیلم‌های داستانی که ما انتظار داریم بود، فرمشان متفاوت‌تر از فرم فیلم‌های داستانی متداول بود، قصه‌ی پر پیچ و خمی را روایت نمی‌کرد و نقش بازیگری پررنگ‌تر از ایده و فرم نبود تکلیفشان چه می‌شود؟ وضعیت همه‌ی جشنواره‌ها که به آثار داستانی می‌پردازند روشن است. و دردناک‌تر از آن هم بخش‌های تجربی جشنواره‌هاست که در ادامه به آن بیشتر خواهیم پرداخت. و سوال دیگر اینکه دبیرخانه جشنواره‌ها و جشن‌ها این نوع آثار را (مثالی که در بالا آورده شد) با حوصله دیده‌اند یا از طریق بازبینی روی دور تند آنها را نگاه کرده‌اند؟ که آفت تمامی جشنواره‌های فیلم کوتاه داستانی‌ همین است.
راه حل چیست؟
راه حل را جشنواره‌ها هر ساله با انتخاب‌هایشان نشان داده‌اند. سینمای شبهه اصغرفرهادی، شبهه بهرام توکلی، شبهه بهمن قبادی، شبه X، شبهه Y. (انواع سینمایی که باب میل جشنواره‌های فیلم کوتاه خارجی هم هست)
نتیجه چه میشود؟
نتیجه این است؛ فیلم‌های داستانی که ایده‌محورند، بازیگری نقش پررنگی ندارد و ریتمشان کمی کندتر از حد معمول است همواره در کُمد فیلمسازان می‌مانند و خاک می‌خورند. قطعا حجم غیر قابل تصوری از این فیلم‌ها سالیان سال است که دیده نشده‌اند و غالبا جایی برای ارائه آنها نیست و همواره به خاطر محدودیت و هزار دلیل دیگر جشنواره‌ها از پذیرفتن آنها امتناع ورزیده‌اند و چه بسا فیلمسازانی که دیگر عطای فیلمسازی را به لقایش بخشیده‌اند و وارد حوزه‌های دیگری شده‌اند. بی اینکه یک بار فیلمشان دیده شده باشد، کسی از آنها خواسته باشد پیرامون فیلمشان و چرایی ساختنش صحبت کنند.
وضعیت فاجعه بار است و قطعا همه اسیر این مصرف‌گرایی شده‌اند. آن نوع مصرفگرایی که مخاطب روی صندلی‌اش می‌نشیند و فیلمساز با تمام شعبده‌های مشخص سینمای قصه‌گو او را به مدت چند دقیقه و یا بیشتر (در آثار بلند) مسحور می‌کند و در این بین احساساتش نیز قلقلک داده می‌شود. بدون اینکه به خودش زحمت بدهد و درگیر چیز دیگری شود. برای همین اکثر مخاطبان حرفه‌ای و غیر حرفه‌ای سینما کریستوفر نولان را بیشتر از روی اندرسون، اسپیلبرگ را بیشتر از بلاتار و مثلا دیوید فینچر را بیشتر از برسون شناخته و می‌بینند.
وضعیت سینمای تجربه‌گرا چگونه است؟
آخرین فیلم تجربی یا تجربه‌گرایی که دیده‌ایم کی بوده؟
وضعیت سینمایی که به فیلم های ضدقصه می‌پردازند هم وضعیت خوبی ندارد. جشنواره فیلم کوتاه که یک بخش به این نوع فیلم‌ها اختصاص داده را ببینید. در ترکیب هیئت انتخاب هر ساله «غالباَ، و نه همیشه» تعداد زیادی از اهالی سینمای داستانی را برای این مهم میگمارند. نتیجه‌اش در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌شود بازتولید سینمایی شبیه‌ به آثار شهرام مکری. سینمایی که هنوز در فرم تکرار و لانگ تیک مانده و جلوتر نرفته است. یا از آن طرف بوم افتاده و به سمت ویدئو آرت کشیده شده‌ است. اصلا نگاهی به ترکیب هیئت انتخاب‌های هر ساله‌ی جشنواره‌های داخلی در بخش سینمای تجربی بی‌اندازید. تنها راه تجربه‌های واقعی و مفید برای سینما (نه سینمای قصه‌گوی شبهه بلند که در آینده به سینمای بدنه تبدیل می‌شوند) هر ساله بی‌رحمانه قصابی شده و هیچ راهی برای دیده‌شدنشان نخواهد بود. در کدام جشنواره فیلم صامت ۱۸ دقیقه‌ای دیده‌اید که بی ادعا یک برهه از تاریخ این جامعه را نشان دهد؟
این فیلم را چند سال پیش دوست فیلمسازی ساخته بود که هیچ جشنواره‌ای در داخل این مملکت حاضر به پذیرفته‌ شدنش نبوده و نیست. فیلم هیچ مشکل فنی و سیاسی نداشت. احتمالا تنها مشکلش این دو مورد بوده، هیئت انتخاب آن را دوست نداشته‌، یا اگر هم قرار است فیلم تجربی باشد، حتما باید تجربه در شیوه روایت قصه‌اش باشد. (یعنی باید حتما داستانی این وسط وجود داشته باشد که بشود بر اساس آن قضاوت کرد).
داستان، درام و قصه، تیغی که می‌توان گردن هر فیلمی که خوشمان نیامد را با آن بزنیم. بی‌اینکه از خودمان بپرسیم سینما به جز تعریف کردن قصه (کاری که ادبیات به خوبی آن را انجام می‌دهد) چه توانایی دیگری دارد؟ چقدر به سینما به خاطر سینما بودنش بها داده‌ایم نه به خاطر قصه‌ای که از آن طریق روایت می‌شود؟ و هزاران سوالی که هر ساله پس از اعلام نتایج جشنواره‌ها مطرح می‌شود و کسی پاسخی برای آن ندارد.

2 پاسخ

  1. خیلی خوب و موجز نوشتی و کاملا درست – سینمای کوتاه میانه دهه هشتاد به سمت و سوی تکه ای از فیلم بلند یا همانطور که در نوشته اوردی گارانتی سینمای اینده بدنه شده و در این سالها روز به روز به پروداکشن گران تر و پر زرق و برق تر رفته و ایده و تجربه کردن از ان دور شده – اما اینترنت این امکان را به همه ما می دهد که اگر در جشنواره های داخلی دیده نمی شوند فیلم ها در فضای اینترنت برای مخاطبین اپلود و پخش کنیم – کاری که من پنج سالی ست میکنم – ممنون از نوشته

پاسخ دادن به شهاب لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.