کتاب ۱۹۸۴ نوشته جورج اورول و ترجمه صالح حسینی از نشر نیلوفر، یک رمان پادآرمانشهری است که در رد نظامهای تمامیتخواه و کمونیسم نوشته شده است. اورول با نوشتن یک داستان ساختگی تلاش کرده است که در رابطه با نتایج آنچه کمونیسم بر سر یک جامعه میآورد هشدار دهد. اورول مدتی بعد از انتشار کتاب ۱۹۸۴ بر اثر مشکلات ریوی جان خود را از دست داد.
۱۹۸۴ داستان وینستون، کارمند وزارت حقیقت است. او که دیگر به نظام حاکم و شعارهایش باور ندارد به دنبال راهی برای مقابله با حاکمیت موجود میگردد. این تلاش ها در نهایت به یافتن جولیا، معشوقهاش میانجامد و در راستای ادامه همین تلاشها او نه تنها جولیا بلکه تمام باورهایش را از دست میدهد.
رمان تلاش میکند بدون مورد قضاوت قرار دادن شخصیتها تغییراتشان زیر فشار را توجیهپذیر نشان دهد و موفق عمل میکند. هیچ قهرمانی برای یک جامعه کمونیستی وجود ندارد. هیچکس نمیتواند به تنهایی از دل چنین جامعهای برخیزد و صدای رسایی داشته باشد که دیگران بتوانند آن را بشنوند. بلکه همه امیدها در طبقه کارگر نهفته است، در توده مردم. همین مساله است که موجب شکست وینستون و جولیا و سرکوب شدن آن ها میشود.
آنچه کتاب برای خواننده عیان میکند علاوه بر واقعیت موجود در یک حکومت توتالیتر، چگونگی تغییر آدمها در زیر فشار است. چه تغییر فرد منفعل در زیر فشار حکومت به یک مبارز و یا تغییر یک فرد مبارز به یک فرد منفعل زیر فشار شکنجه. در واقع هر انسانی قابلیت قرار گرفتن در هر دو دسته را میتواند داشته باشد و قهرمانی وجود ندارد.
شاید تمام حرفی که باید از این کتاب شنید همین یک جمله باشد:
«اگر امیدی باشد، در رنجبران(طبقه کارگر) نهفته است.»