«روباهان کوچک» نمایشنامهای به قلم لیلین هلمن نویسنده آمریکائیست که داستانی در سه پرده را روایت میکند. زمان بردهداری در آمریکاست و خانوادهای قصد دارند در کنار مزارع پنبه خود با شراکت شخصی به نام مارشال کارخانهای تاسیس کنند.
پرده اول: ریجاینا به همراه دو برادرش بنجامین و اسکار، مارشال را به خانهشان دعوت کردهاند. آنها سعی میکنند که مارشال را در سرمایهگذاری در جنوب (جایی که آنها زندگی میکنند) قانع کنند. مارشال تقریبا موافق است اما باید آنها هم سرمایهای را برای انجام این کار تهیه کنند. بعد از اینکه مهمانی تمام میشود اسکار و ریجاینا از دو فرزند خود لیو و الگزاندر میخواهند که مارشال را به قطار برسانند. در غیاب فرزندان بحثی شکل میگیرد. آنها قصد دارند هاریس همسر ریجاینا که مدتهاست به خاطر بیماری دور از آنها در شهر دیگری زندگی میکند را پیش خودشان بازگردانند که هم رابطه بین او و ریجاینا بهتر شده و هم بتوانند بخشی از ثروت او برای سرمایهگذاری در ساخت کارخانه را به کار گیرند. برای همین الگزاندر را برای این کار انتخاب کرده تا پیش پدرش رفته و او را مجاب کنند که باز گردد. همینطور پیش خودشان مقدمات ازدواج او با پسر اسکار را هم طرحریزی میکنند. چون با ازدواج این دو ثروت خانوادگیشان پیش خودشان میماند. با بازگشت الگزاندر و لیو، ریجاینا از الگذارندر میخواهد که وسایلش را جمع کرده در اولین فرصت پیش پدرش رفته که او را مجاب کنند که برگردد، بردی همسر اسکار در خلوت به الگزاندر میگوید که هیچگاه با پسرش ازدواج نکند. چون لیاقت او بیشتر است. اسکار که صحبتهای آنها را شنیده به خاطر اینکه تلاش کرده تا برنامههای آنها را به هم بریزد به او سیلی میزند.
پرده دوم: الگزاندرا که به دنبال پدرش رفته در آمدنش تاخیر پیش آمده و باعث نگرانی همه شده. پیش از آمدن او اسکار و لیو در این مورد که لیو به اوراق بهادار هاریس دسترسی دارد حرف میزنند. اسکار از لیو میخواهد که او مخفیانه اوراق بهادار او را برداشته و بعد از مدتی که وضعیت کارخانه بهتر شد، آن را سر جایش بگذارند. آنها برای صرف صبحانه به اتاقی رفته و کمی بعد الگزاندرا و پدرس سر میرسند. ریجاینا به استقبالشان میرود. در خلال صحبتها راجع به دو موضوع حرف میزنند، ازدواج الگزاندرا با لیو که هاریس مخالف است و سرمایهگذاری او در کارخانه پنبه که او باز مخالف است. کمی بعد لیو، اسکار و بن هم به جمع آنها میپیوندد اما هاریس برای استراحت به طبقه بالا میرود. ریجاینا نیز برای مجاب کردن او به دنبالش میرود اما کارشان به جر و بحث می کشد. اسکار به بن می گوید که می تواند از دوست لیو اوراق بهادار قرض بگیرد. (به او نمیگوید در اصل صاحب اوراق بهادار هاریس است) اسکار همان روز برای بستن قرارداد با مارشال راهی شیکاگو میشود.
پرده سوم: هاریس که حالش آنچنان خوبی نیست در خانه مانده و بردی و الگزاندرا پیش او هستند. بردی کمکم مست کرده و با الگزاندرا هم صحبت میشود و اعتراف میکند چه طور اسکار برای اینکه بتواند مزارع پنبه خانوادگی آنها را بدست بیاورد با او ازدواج کرده و کمی بعد از ازدواج اخلاقش با او بد شده. بعد از کمی الگزاندرا بردی را به خانهشان راهی میکند. هاریس از خدمتکارشان ادی میخواهد که با پولی که از سفرش مانده الگزاندرا را به جایی دیگری برده تا دیگر در این محیط نباشد. با آمدن ریجاینا بین او ریجاینا بحث میشود. هاریس میگوید که خبر دارد که آن هشتادوهشتهزار دلار اوراق بهادار از صندوقش دزیده شده و میداند کار لیو است. و میخواهد جلوی همگی اعلام کند که این مبلغ را از جانب ریجاینا به آنها قرض داده و همین را در وصیتنامهاش قید میکند. با این کار و شناختی که هاریس از برادران ریجاینا دارد آنها سود این پول را به او نمیدهند و با این کار ریجاینا و برادرانش را به جان هم میاندازند. با دعوای بین هاریس و ریجاینا، هاریس دچار حمله قلبی شده و به اتاقش میرود. همان موقع بن، اسکار و لیو وارد میشوند و کمی بعد ریجاینا به آنها میپیوندد و به برادرانش میگوید که از دزدی آنها خبر دارد، برای اینکه با شکایت و شاهدانی که در شهر میتوانند به ضرر برادران کلاهبردارش رای صادر کنند میخواهد این قضیه مسکوت باقی مانده و از دزدی آنها حرفی نزند اما ۷۵ درصد از سود کارخانه را هم میخواهد. با این اوضاع آنها نمیتوانند روی حرف ریجاینا حرفی بزنند و با پذیرش این مساله خانه را ترک میکنند. ریجاینا پیروزمندانه و با علم بر اینکه هاریس فوت شده برای استراحت به اتاقش میرود اما قبلش بگومگویی بین او و الگزاندرا شکل میگیرد. الگزاندرا به او میگوید که دیگر تمایلی به ماندن پیش او ندارد، در حالی که مادرش برای رسیدن به آرزروی دیرینهاش قصد دارد به شیکاگو برود.
لیلین هلمن ۱۹۰۵-۱۹۸۴ یکی از نمایشنامهنویسان آمریکائیست که چند اثر مهم دیگر همچون باغ پائیزی و اسباببازیهای اتاق زیرشیروانی را در کارنامهاش دارد. نمایشنامه «روباهان کوچک» که روایتگر داستانی در اوایل قرن بیستم است، نمایشنامه مناسبی برای اقتباسهای سینمایی نیز به نظر میرسد. متنی که با ساختار سهپردهای و لوکیشن محدود و شخصیتهای اندک میتواند متن مناسبی برای یک فیلم بلند سینمایی باشد. روباهان کوچک بازنمود یک بخش از تاریخ آمریکاست که هیچ تاریخ مصرفی ندارد. نمایشنامهای که انگشت بر تاریکترین غرایز آدمی میگذارد. نمایشنامه «روباهان کوچک» نوشته لیلین هلمن سیودومین اثر از مجموعه دورتادور دنیاست که در نشر نی توسط افسانه قادری ترجمه شده.