«آن سوی آینه» نوشته فلوریان زلر نویسنده فرانوسویست که پیش از این نمایشنامههای «مادر» و «اگر بمیری» را از او معرفی کرده بودیم. او این بار هم خانواده و زندگی زناشویی را سوژه اصلی متن خود قرار میدهد. دنیل دوست قدیمی خودش پاتریک را در خیابان دیده و او را به همراه نامزد جدیدش اِما به خانهشان دعوت میکند. او حالا باید خبر دعوت کردن پاتریک را به همسرش ایزابل بدهد. ایزابل دوست قدیمی همسر سابق پاتریک (لورانس) است. او جدا شدن و رفتن پاتریک را رفتاری توهینآمیز نسبت به لورانس میداند و حاضر نیست او و اِما را ببینید. ولی با کمی جروبحث بین خودش و دنیل در نهایت به این مهمانی تن میدهد.
پاتریک و اِما به مهمانی میآیند. اِما دختر جوانیست که مثل پاتریک به زندگی اشرافی علاقه نشان میدهند. دنیل در ذهن خودش روزهایی را تصور میکند که توانسته با اِمای جوان و جذاب فرار کرده و ادامه زندگیاش را با او بگذراند. فکرهای زودگذری که ذره ذره جایگاه پاتریک را هم در ذهن خودش تغییر داده تا جایی که در انتهای مهمانی از او متنفر میشود و حتی حاضر نیست او را دوباره ببیند. پاتریک هم در ذهنیات خودش تصویری از دنیل میسازد که این ذهنیات باعث تنفرش از او میشود. ایزابل که ابتدای مراسم، از پاترک دل خوشی ندارد و از طرفی به خاطر دوست قدیمیاش نمیخواهد اِما را ببیند، با حرف زدن بیشتر با او و کمک به عوض کردن پیراهنش که در طول مهمانی دو بار کثیف میشود پی میبرد اِما آنچنان دختر بدی نیست (اگر چه به نظر میرسد مدل عکسهای تبلیغاتی و شاید برهنه بوده و مدتی هم در کاباره مشغول به کار بوده) اما یک سری اشتراکات مثل علاقه به رفتن به کلاس یوگا هم با هم دارند که این باعث نزدیک شدنشان میشود.
چیزی که «آن سوی آینه» را متمایز میکند گفتار دورنی شخصیتهاست که بخش زیادی از متن را در برگرفته. گفتاری که نه تنها حس و حال واقعی شخصیتها را عیان میکند، بلکه ما از طریق آن رفته رفته تغییر شخصیتها را به وسیله آن درک میکنیم. نویسنده با هوشمندی متن را بدون تفکیک به صحنههای بیشتر در چهار بخش تقسبم کرده اما دیالوگهای درونی شخصیتها اجازه مانور بیشتری به متن میدهد که در همان چهارصحنه اطلاعات بیشتری به مخاطب داده شود. اطلاعاتی که شاید در سایر آثار در پس تصمیمات، رفتار و گفتار شخصیتها کشف شود، این بار بدون پرده و مستقیم به خواننده انتقال داده میشود. این چیزیست که متن را نسبت به سایر آثار پیشین این نویسنده متمایز میکند. البته فضاسازی و تا کمی قصه شکل گرفته ما را به یاد دو نمایشنامه «خدای کشتار» و «سه روایت از زندگی» یاسمینا رضا میاندازد. اما با این تفاوت که ما در آن دو نمایشنامه با شخصیتپردازی عمیقتری روبرو بودیم. شخصیتهایی که گاه پرسشهای مهمتری در زندگی دارند.
«آن سوی آینه» چهلویکمین نمایشنامه از مجموعه دورتادور دنیاست که توسط تینوش نظمجو در نشر نی ترجمه و به چاپ رسیده است.