رمان فریادها نوشته لوران گوده داستان مقطعی کوتاه از جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند که لشکری از سربازان فرانسوی مورد هجوم سربازان آلمانی قرار می‌گیرند. تقریبا اکثرا کشته شده و تنها چند نفرشان زنده به عقب باز می‌گردند. چیزی که این رمان را خواندنی می‌کند زاویه دیدهای متفاوت از چند شخصیت مهم در این مقطع است. شخصیت‌هایی که نویسنده تا آخرین تلاش‌هایشان را به تصویر می‌کشد. سربازی که از جنگ به مرخصی می‌رود و در نهایت فرمانده‌ای که کشته می‌شود. جانشنی که با تن زخمی نجات پیدا می‌کند. سربازانی که هر کدام به شیوه‌ای کشته و یا دست به عمل قهرمانانه‌ای می‌زنند. و از همه مهمتر صدای فریادی که به گوش همه سربازان فرانسوی رسیده و آنها را آزار می‌دهد که از این بین دو دوست برای پیدا کردن منبع صدا همرزمان خود را رها کرده و به دنبال آن می‌روند. که باز یک نفرشان کشته شده و نفر دیگری منبع صدا را پیدا کرده و بخشی از بدن تکه شده‌اش را به نشانه پیروزی به سمت سایر همرزمان می‌آورد. نگاه سمبولیک به جنگ و گاه تصاویر شاعرانه‌ای که از دید سربازان روایت می‌شود هر کدام از بخش‌های جذاب این رمان است که در نهایت نگاه متفاوت‌تری به مقوله جنگ ارائه می‌دهد. به هر حال خواندن این رمان چند پاره با زاویه‌های دید متفاوت به علاقمندان به ادبیات داستانی مخصوصا علاقمندان به داستان‌های کوتاه پیشنهاد می‌شود. هر کدام از این روایت‌ها دست کمی از یک داستان کوتاه ندارند.

بدون نظر موضوع: کتاب, هنر و ادب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.