«خرس نیست» جعفر پناهی که در هفتادونهمین جشنواره ونیز در سال ۲۰۲۲ توانست جایزه ویژه هیئت داوران را کسب کند، داستان کارگردانی را روایت میکند که به خاطر ممنوعالخروجیاش از ایران به یکی از روستاهای مرزی و آذری زبان رفته و سعی میکند از آنجا گروهی فیلمساز را در ترکیه هدایت کند تا داستان واقعی یک زوج پناهنده که در ترکیه به سر میبرند به تصویر بکشد. این زوج قصد دارند از ترکیه به صورت غیر قانونی به کشور دیگری بروند و از طرفی کارگردان هم در روستا با روستاییان متعصبی که هر روز یک رسم و رسوم جدید رو میکنند سروکله میزند. فیلمهای اخیر پناهی ناخودآگاه یادآور سینمای کیارستمیست. چه فیلم «تاکسی» او که ذهن را به سمت «ده» میبرد و چه همین فیلم اخیر که یادآور «زیر درختان زیتون» و «باد ما را خواهد برد» است. با شرایط فیلمسازی مخفیانه پناهی در ایران و گروه بازیگری نه چندان حرفهایاش توقعی از بازیگری و سایر عوامل فنی فیلم نمیتوان داشت. اما چیزی که بیش از هر چیزی به چشم میآید داستانیست که آنچان مهم به نظر نمیرسد. همجواری چند ایده (زن و مرد گیر افتاده در غربت که امکان مهاجرت ندارند، پسری که قصد دارد بر خلاف رسوم روستا با دختری ازدواج کند اما محدودیتها او را به فرارشان سوق میدهد، داستان عکسی که معلوم نیست گرفته شده یا نه، همینطور کارگردانی که برای ساخت فیلم مخفیانهاش به روستایی مرزی رفته) چنگی به دل نمیزند. در این شرایط یا داستان باید آنچنان گلیم خودش را از آب بیرون بکشد که مخاطب در برابر ایدهی پر قدرت، فیلم را بپذیرد یا پرداخت همین داستانهای تکراری آنقدر کامل و کمنقص باشد که ضعف قبل را بپوشاند. داستانها درگیر کننده نیستند و مخاطب نه تنها همذات پنداری نمیکند بلکه باورشان هم نمیتواند بکند. فیلم سعی دارد آنقدر که میتواند مستند به نظر برسد که مخاطب مرز میان مستند و داستانی بودن را گم کند اما همه چیز نمایشی به نظر میرسد.
پناهی که شاهکاری چون طلای سرخ را در کارنامه دارد برای بازگشت به آن دوران طلاییاش یا کمی استراحت بیشتر نیاز دارد، یا یک کیارستمی، یا شرایطی که بتواند آزاد و غیر مخفیانه فیلم بسازد.