گاهی کلامی برای نوشتن ندارم ، مانند تمام لحظه هایی که فراموش میشوم!!! نویسنده : این روزا
گاهی وقتا آدما بهتره یه خاطره باشن تا زنده بمونن!!! نویسنده : این روزا
چه ساده فراموش میکنیم و فراموش میشویم ، وقتیکه نمی خواهیم فراموشی تنها “خاطره مان “باشد! نویسنده : این روزا
همه ی خاطره های زنگار بسته ام را امروز مرور کردم ،نمیدانم کجای وجودم جا داری،که اینگونه در خاطرم مانده ایی! نویسنده : این روزا
دیشب همه ی غمهایم تعبیر شدند ، کاش تو نیز تعبیر شده بودی…! نویسنده : این روزا
شاید امروز پایان یابد هر آنچه که آغاز نشده بود،دستانش را در میانه راه رها کرد به سان کودکی بازیگوش… نویسنده : این روزا
واژه ها هم گنگ اند از بیان احساسشان،شاید این همان حسی باشد که ما داریم… نویسنده : این روزا
وقتی رویاهایت را باز یابی زندگی از نو آغاز میگردد نویسنده : این روزا
قصه هایی که آغاز نشده بودند پایان گرفتند،این بازی همیشگی روزگار با ماست. نویسنده : این روزا
درک زیباشناسی ما وابسته به منشا و خاستگاه ماست. ما هر آنچه که وابسته به طبیعت باشد (جایی که از آن شکل گرفتهایم) را زیبا
موقعیتهای جدید میتونه آدم رو دچار وضعیت حباب کنه. توهم اینکه حالا در این فضای جدید همه چیز عوض شده و شکل دیگری به خودش
شاید چون بلد نیستی راه بری، تو زندگیت به هیچ جا نرسیدی؟
امروز دهمین سال نبودن باباست، لطفا تسلیت نگویید. سالها پیش از مامان شنیدم که فلانیها برای ده سالگی فوت پدرشان رفتهاند سر خاک. آن سال
بیش از دو سال است که دیگر در آن شهر زندگی نمیکنم. من از آن شهر رفتم اما انگار آن شهر از من نمیرود. از