چند سالیست که دوباره سینمای جشنوارهپسند در سراسر جهان به سمت فیلمهایی با زمان بیش از ۱۵۰ دقیقه رو آورده. فیلمهایی که خیلی از آنها پیش از اکران عمومی در جشنوارههای مهم حضور داشته و بعد از مدتی راهی پردههای سینما میشوند. «ماشین من را بران» ساخته ریوسوکی هاماگوچی با آن زمان بیهوده که صرف پلانهای بیدلیل کرده هم از این قائده مستثنا نیست. فیلمی قریب به سه ساعت که داستانی کوتاه را بیان میکند. «مردی که بیناییش کم شده مدتهاست بعد از فوت فرزندش با همسرش زندگی تقریبا سردی را پشت سرد میگذارد. او مدتهاست خودش را مشغول کار
فلوریان زلر نویسنده فرانسوی که در چند سال اخیر چند نمایشنامه از او به زبان فارسی ترجمه شده فیلم «پدر» محصول ۲۰۲۰ را در کارنامه خود دارد. فیلمی که در نودوسومین جایزه اسکار ۶ نامزدی و ۲ جایزه از جمله بهترین فیلمنامه اقتباسی را برایش به ارمغان داشته است. فیلم اگر چه داستان سادهای دارد اما جزئیات مهم زندگی مردی را در آستانه آلزایمر به تصویر میکشد. شرایط سختی که ذره ذره شدت پیدا کرده و او را به تنهایی در یک خانه سالمندان هدایت میکند. چیزی که فیلم پدر را متفاوتتر از نمایشنامههای زلر میکند، استفاده از امکانات سینمایی
His House یا «خانهی او» محصول سال ۲۰۲۰ اولین فیلم بلند کارگردان آن رمی ویکِس است. اثریی خوش ساخت با موضوعی که جهان بیش از پیش با آن روبروست (مساله مهاجرت). فیلم داستان زن و مرد جوان آفریقاییتباری را روایت میکند که بعد از گذراندن چند ماه در کمپ پناهجویان، از طرف دولت یک خانه در حاشیه شهر به آنها داده میشود. این زوج باید تا مدتی بدون هیچگونه رفتار غیرقانونی در آن خانه بمانند تا بتوانند مجوز کار و زندگی عادی عین هر شهروند دیگری را کسب کنند. تخطی از قانون ممکن است به بهای دیپورت آنها باشد. مدتی
فیلم I’m Thinking of Ending Things «من به پایان چیزها فکر میکنم» را می توان ادامه چند فیلم قبل از نویسنده و کارگردان آن دانست، به عنوان مثال میتوان به «آنومالیزا» که خود کارگردان همین فیلم یعنی چارلی کافمن آن را ساخته و یا تجربه مشترکش با میشل گندری اشاره کرد. با این تفاوت که بیپروایی کارگردان در شکستن تمام ساختارهایی که تا پیش از آن بر اساس روند قصهای که خلقشان کرده شکل میگرفت در این فیلم بدون هیچ مقدمهای امکان پیش آمدنش وجود دارد. از نگاه به دوربین تا ناپدید شدن شخصیتها در یک برش. او تغییر رنگ
شیطان وجود ندارد، ساختهی محمدرسولاف، چهار داستان به ظاهر بیارتباط را در کنار هم قرار داده است. چهار داستان که تمامشان موضوع مشترکی دارند، اعدام. با قوت گرفتن مسأله اعدام و شکلگیری هشتگ #اعدام_نکنید در فضای مجازی، فرصتی دست داد تا این فیلم را ببینم. چیزی که رسولاف را بعد از سالها فیلمسازی از سایر همنسلان خود و حتی فیلمسازان نوظهور این روزها متمایز میکند، دقت او در کارگردانیست. دکوپاژ، فضاسازی و تدوینی که با مهارت صورت میگیرد. گویی تکتک لوکیشنها از پیش با وسواس بررسی شده، فیلم پیش از رسیدن به میز تدوین بارها در ذهن فیلمساز و روی
فیلم الهی یا Divines (۲۰۱۶)، ساختهی کارگردان فرانسوی هدا بنیامینا، داستان دختران نوجوانی را روایت میکند که برای رسیدن به یک زندگی آرمانی دست به پخش مواد مخدر میزنند، دنیا به همراه دوستش میامونا، مسلمان سیاهپوست با یکی از ساقیهای مواد مخدر آشنا شده و قرار میشود که برای او کار کنند. دنیا پولهایی که از این راه بدست میآورد را در تراس یک سالن نمایش مخفی میکند. او در همین رفت و آمدها با پسر جوان رقصندهای آشنا میشود. چیزی که فیلم را در نگاه اول سرگرم کننده اما در ادامه با تغییر فضای چندباره روبرو میکند وفادار نبودن
گایریتچی که پس از ۱۹ سال و ساخت تعداد قابلتوجهی فیلم دوباره به حالوهوای فیلمهایی چون کیفقاپی برگشته و سعی کرده دوبار همان کمدی مخلوط با فضای گانگستری در بافت شهری لندن و حاشیههای آن را بازآفرینی کند، چند عنصر اثر پیشینش را باز در این فیلم به تصویر کشیده است؛ درگیری چند گروه خلافکار که هر کدام قصد دارد دیگری را از میدان بهدر کند، شخصیتهایی که قصد دارند هر کدامشان جدیت خودشان را حفظ کنند اما ناخواسته شرایط به سمت کمدی پیش میرود، شخصیتهای متعددی که خواسته یا ناخواسته زندگیشان در هم گره میخورد و خشونتهایی از جنس
«لوبیا سبز» یا اصطلاحا «درازقد» ساخته کارگردان جوان روس کانتمیر بالاگوف، داستان دردهای جنگ و پس از آن را روایت میکند. یکی از دو دوست صمیمی که در جبهههای جنگ به سربازان خدمات جنسـی میدادند باردار شده و پسری به دنیا میآورد. دیگری که آسیب روحی دیده از جبهه مرخص شده و در بیمارستانی مشغول به کار میشود. او به دوستش قول داده از پسر تازه به دنیا آمدهاش مراقبت کند. اما کمی بعد ناخواسته باعث مرگ فرزند دوستش میشود. با گذشت مدتی مادر از جنگ برمیگردد و با خبر فوت پسرش روبرو میشود. او از دوستش میخواهد به خاطر
«ارنست و سلستین» انیمیشن خوشساخت فرانسوی محصول سال ۲۰۱۲ داستان موش کوچکی (سلستین) را روایت میکند که برای بهدست آوردن دندان خرسها باید از شهر زیرزمینی خودشان به روی زمین آمده و در سطح شهر دندانهای خرسها را بدزدد، کاری که در نهایت باعث میشود او در زمینه دندانپزشکی برای سرزمین موشها تخصص پیدا کرده و به خدمت گرفته شود. کاری که او به آن علاقه نداشته و میخواهد در آینده به نقاش ماهری بدل شود. اما به هر حال اجباری که برای او در نظر گرفتهاند و علاقه او به کشیدن نقاشیهای مختلف باعث میشود معمولا پا به شهر
فیلم «داستان ازدواج» ساخته Noah Baumbach که پیش از این فیلم خوب فرانسیسها را ساخته بود اینبار فیلم «داستان ازدواج» را در کارنامه کاری خود دارد. فیلمی که به داستان طلاق یک زوج هنرمند میپردازد. چیزی که این فیلم را جذاب میکند کنکاش کارگردان در شخصیتهاییست که معرفی میکند. چارلی و نیکول قصد دارند از یگدیگر جدا شوند. نیکول احساس میکند بعد از ازدواج نتوانسته آنگونه که میخواسته علایق خود را دنبال کند و به مرور به زنی تبدیل شده که شوهرش میخواسته. چارلی کارگردان تئاتر در نیویورک است و میخواهد به زودی در برادوی هم نمایشش را به صحنه
«خطر لو رفتن داستان» اولین رمان عطیه عطار زاده تمام تلاش خود را کرده که اثری خاص و قابل توجه به نظر برسد،اما آیا واقعا
سعی میکنم شخصیت آدمها را عین یک صندوقچهی قدیمی باز کنم و دانه دانه خصایص اخلاقی و رفتاریشان را از هم تفکیک کنم و تعریفم
به کار بردن برخی اصطلاحات برگرفته از اندیشمندان غربی در فضای سیاسی ایران گاهی خلط مبحث و آدرس غلط دادن است. چندی پیش برای اولین
نزدیک به اواسط آذر از دفتر انجمن سینمای جوان بندرعباس تماسی داشتم مبنی بر ارائه یکی دو تا از فیلمهایم برای نمایششان در انجمن. چیزی
به نظرم هیچ کدوم، مساله استحالهست.