دورتادور دنیا
شهاب

۳۸- دورتادور دنیا (اگر بمیری…)

نمایشنامه «اگر بمیری…» کاری‌ست از نویسنده فرانسوی فلوریان زلر که می‌توان تم توهم را در این نمایشنامه همچون اثر دیگر او «مادر» دید. این نمایشنامه داستان زنی‌ست که چند هفته‌ای از فوت همسر نویسنده‌اش می‌گذرد. او که مشغول سروسامان دادن به وضعیت زندگی خود بعد از این واقعه و نظم بخشیدن به دفتر کار همسرش است متوجه یک نامه و نام یک دختر جوان در حاشیه‌ی آن می‌شود. او پس از تحقیق به یک دختر جوان بازیگر می‌رسد. بازیگری که انگار با همسرش رابطه‌ی مخفیانه‌ای داشته. توهم این زن مبنی بر رابطه‌ی عاشقانه‌ی این بازیگر و شوهرش سبب می‌شود که وارد بازی ناخواسته‌ای بشود که خودش و این دختر جوان بر اساس تخیلاتشان آن را شکل می‌دهند. بازی‌ای که انگار ماحصل بخش زیادی از توهمات این زن است. در این نمایشنامه همچون نمایشنامه‌ی «مادر» مرز باریکی بین فضای واقعی نمایشنامه و توهمات شکل گرفته توسط شخصیت اصلی (زن) برقرار می‌شود که آن را جذاب می‌کند. اگر بمیری سی‌وهشتمین نمایشنامه از مجموعه دورتادور دنیاست که توسط فلوریان زلر نوشته و توسط گلناز برومندی با همکاری تینوش نظم‌جو در نشر نی ترجمه و چاپ شده است.

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۳۷- دورتادور دنیا (ریچارد سوم اجرا نمی‌شود یا صحنه‌هایی از زندگی مایرهولد)

ماتئی ویسنی‌یک در نمایشنامه «ریچارد سوم اجرا نمی‌شود یا صحنه‌هایی از زندگی مایر هولد» که انگار بیشتر صحنه‌هایی سمبولیک از زندگی مایرهولد است علاوه بر اینکه سعی میکند ادای دین خودش به کارگردان زجر کشیده نظام کومونیست مایرهولد را به تصویر بکشد، مستقیما انتقاد خود نسبت به وضعی که مایرهولد، خودش و سایر هنرمندانی که در آن شرایط سخت مشغول فعالیت بوده‌ را بیان می‌کند. پس از بازبینی یکی از آخرین آثار مایرهولد مامور بازبین با عصبانیت از سالن خارج می‌شود، مایرهولد نمی‌تواند آن شخص را در خیابان بیابد. چند روز بعد مایرهولد دستگیر شده و هشت ماه بعد با اعتراف به جرم جاسوسی اعدام می‌شود. (سناریوی بسیار آشنای این روزها). اما ماتئی ویسنی‌یک با استفاده از تصاویر شاعرانه‌ای که غالبا در آثارش می‌بینیم این حادثه را به طور دیگری شرح می‌دهد. مایرهولد ریچارد سوم را برای کمیسیون (گروه بازبین‌ها) اجرا می‌کند. خبری از آنها نمی‌شود. او در خانه با همسرش که باردار است، سر این موضوع بحث می‌کند که اثرش ویژگی‌هایی دارد که باعث توهین به حزب شده، این بحث با پدر و مادرش نیز ادامه پیدا می‌کند و آنها بر این باورند که یا باید او متن دیگری برای اجرا انتخاب می‌کرد که داستان یک پادشاه خون‌ریز را به تصویر نکشد و یا حالا تمامی علائمی که باعث می‌شود اینگونه القا شود مایرهولد با این اجرا قصد دارد به حزب توهین کند را از اجرایش حذف کند یا تغییر دهد. رئیس کمیسیون که وظیفه رسیدگی به نمایش مایرهولد را دارد چند بار او را فراخوانده و در مورد شکسپیر، انگیزه انتخاب این نمایشنامه و حتی سکوت‌هایی که مایرهولد در این نمایشنامه به کارگرفته سوال می‌کند. به عقیده او این رویکرد مایرهولد برای تضعیف قشر کارگر و اهانت به حزب است. حتی در یک مهمانی که تمام اعضای گروه برپا کرده‌اند هم این نگاه سرزنش‌گر برای مایرهولد وجود دارد.

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۳۵- دورتادور دنیا (داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد و سه شب با مادوکس)

سی‌وپنجمین اثر از مجموعه دورتادور دنیا به دو نمایشنامه از ماتئی ویسنی‌یک اختصاص دارد. دو نمایشنامه‌ای که پیش از این در انتشارات دیگر به چاپ رسیده بود. اولین چیزی که به چشم می‌خورد تغییر اسم نمایشنامه داستان خرس‌های پانداست که در این ترجمه کلمه دوست‌دختر به دوست تغییر پیدا کرده. داستان خرس‌های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستی در فرانکفورت دارد؛ این نمایشنامه داستان ساکسیفونیستی‌ست که یک روز صبح زمانی که در تخت بیدار شده زنی را در کنار خودش پیدا می‌کند. زنی که انگار شب قبل با او به خانه آمده و بعد از اجرای چند قطعه ساکسیفون شعرهای آراگون را برای او خوانده. مرد با دیدن زن و یادآوری خاطرات شب قبل از او می‌خواهد که چند شب را با هم بگذرانند. زن به او قول ماندن برای ۹ شب را می‌دهد. آنها شب‌های عاشقانه‌ای را با هم سپری می‌کنند. در این بین برخی لحظات صدای پیغام‌گیر تلفن مرد شنیده می‌شود که دوستانش به دنبال او هستند و قصد دارند او را ببینند. اما مرد به هیچ کدام از تلفن‌ها جواب نمی‌دهد. حتی در را بر روی یکی از همسایه‌ها که برای دیدن او آمده و در می‌زند باز نمی‌کند. رابطه زن و مرد نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود تا جایی که آنها به این نتیجه می‌رسند که با هم ازدواج کنند. آنها گویی در یک معاشقه ابدی به دو بال یک پرنده تبدیل می‌شوند. دو بال که هر کدام شخصیت مستقل اما به سمت یک هدف مشخص در پروازند. در انتها همسایه‌ها به خاطر بویی که از اتاق مرد بلند شده به همراه یک کمیسر تصمیم می‌گیرند در خانه او بشکنند، چون نزدیک به ده شب است خبری از او نیست. آنها در خانه را شکسته و وارد می‌شوند. سه شب با مادوکس؛ در شهری ساحلی و دور افتاده پنج نفر(برونو، صاحب کافه -گروبی، نگهبان فانوس دریایی-

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۳۴- دورتادور دنیا (قانون پیران یا راهی نو برای خشنود کردن‌تان)

تامس میدلتون و ویلیام رولی نویسندگان نمایشنامه «قانون پیران یا راهی… »، از نویسندگان عصر جیمز (دوره جاکوبی) به شمار می‌روند. قانون پیران از ایده جذابی برخوردار است و همچون سایر نوشته‌های درام کلاسیک خبری از مرگ‌های تراژیک در آن نیست. در ناکجاآبادی در یونان قانونی وضع شده که مردان زمانی که به سن هشتاد سال و زنان به سن شصت سال برسند باید اعدام شوند. از کار افتادگان و پیرانی که فایده‌ای برای جامعه ندارند شامل این قانون می‌شوند. متن در پنج پرده چند داستان را دنبال می‌کند. کلنتس با با دو وکیل برای اینکه پدرش شامل این قانون نشود چانه می‌زند. وکلا اما هیچ راهی پیش پای کلنتس و پدرش لئونیدز نمی‌گذارند. کلنتس و هیپولیتا (همسرش) نقشه‌ای می‌کشند که لئونیدز را مخفی کرده و با برپاکردن مراسم سوگواری به شهر بگویند که لئونیدز مرده است، تا کسی به زنده بودن او شک نکند. نقشه عملی می‌شود. از طرفی سیمونیدز برای اینکه زودتر از شر پدرش رها شود، با حکومت همکاری کرده تا بتواند میراث او را صاحب شود. بعد از اینکه پدرش را در اختیار حکومت قرار می‌دهد تا اعدامش کنند، تمامی خدمتکارانش را نیز بیرون می‌کند. بعد از رها شدن از پدرش، سراغ زن جوانی به نام یوجینا می‌رود. یوجینا زن جوان لسیاندر است. لیساندر پیرمردی از اقوام کلنتس است که چیزی تا پایان عمرش نمانده. یوجینا به سیموندز قول می‌دهد که بعد از مرگ همسرش با او ازدواج کند. وقتی لیسناندر از این ایده زنش باخبر می‌شود سعی می‌کند با رنگ کردن موهایش و دوباره ورزش کردن خودش را سر حال نشان داده که حکومت از اعدام او منصرف شود. هیپولیتا سراغ یوجینا رفته و به او می‌گوید با این نقشه‌ای که او همسرش کشیده می‌تواند جان شوهرش را نجات دهد؛ او را مخفی کرده و به همه بگوید که مرده. یوجینا که بیشتر قصد دارد

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۳۳- دورتادور دنیا (پنجره‌ی زیرزمین)

«پنجره‌ی زیرزمین» نوشته آنتونیو بوئرو بایخو نویسنده اسپانیایی‌ست که پیش از این نمایشنامه «داستان یک پلکان» را از او معرفی کرده بودیم، این متن داستان خوانواده‌ای را روایت می‌کند که پس از پشت سر گذاشتن یک دوره سخت (مرگ دختر کوچکشان) حالا پس از چند سال نتوانسته‌اند با آن مساله کنار بیایند. حالا که داستان در زمان حال روایت می‌شود رویدادها در یک همپوشانی زمانی و مکانی رخ می‌دهند. بایخو که پیش از این هم در همان نمایشنامه از ظرفیت‌های صحنه نمایش بیشترین استفاده را برده حالا در «پنجره‌ی زیر زمین» هم دست به این تجربه مجدد زده. او حتی پا را فراتر گذاشته و نقشه‌ای از طراحی صحنه را برای فهم بیشتر کارگردان و مخاطب در ابتدای متن قرار داده. نقشه‌ای که به خوبی فضای در هم کولاژ شده‌ی ذهن نویسنده را نشان می‌دهد. او بدون تقطیع نمایشنامه به چند پرده یا صحنه و با قرارد دادن چند صحنه مختلف در یک مکان داستان شخصیت‌ها را تا حد ممکن به هم نزدیک‌تر کرده. پس از جنگ در اسپانیا خانواده‌ای که به شهرهای اطراف مادرید مهاجرت کرده‌اند برای سوار شدن به قطار و بازگشت به مادرید به ایستگاه آمده‌اند. آنها پسر بزرگترشان ویسنته را به سختی سوار قطار می‌کنند اما به خاطر ازدهام جمعیت و سربازان زیادی که به خانه راهی شده بودند باقی اعضا خانواده جا می‌مانند. کیفی که حاوی خوراک دختر کوچکشان همراهشان بود هم در دست پسر بزرگتر می‌ماند. دخترک قبل از رسیدن به خانه می‌میرد. حالا ویسنته بزرگ شده و مدیر یک دفتر انتشاراتی‌ست. ماریو برادر کوچکتر در خانه مانده و ویراستاری بعضی از کارها را انجام می‌دهد. اما تمایلی به همکاری با برادرش ندارد. از طرفی مدتی‌ست که پدرشان دچار فراموشی شده و پنجره‌ی خانه‌ زیرزمینی‌شان که به خیابان باز می‌شود را پنجره‌های قطار می‌پندارد. حالا در این اوضاع نابسامان روحی، تنها ماریه و مادر

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۳۲- دورتادور دنیا (روباهان کوچک)

«روباهان کوچک» نمایشنامه‌ای به قلم لیلین هلمن نویسنده آمریکائی‌ست که داستانی در سه پرده را روایت می‌کند. زمان برده‌داری در آمریکاست و خانواده‌ای قصد دارند در کنار مزارع پنبه خود با شراکت شخصی به نام مارشال کارخانه‌‌ای تاسیس کنند. پرده اول: ریجاینا به همراه دو برادرش بنجامین و اسکار، مارشال را به خانه‌شان دعوت کرده‌اند. آنها سعی می‌کنند که مارشال را در سرمایه‌گذاری در جنوب (جایی که آنها زندگی می‌کنند) قانع کنند. مارشال تقریبا موافق است اما باید آنها هم سرمایه‌ای را برای انجام این کار تهیه کنند. بعد از اینکه مهمانی تمام می‌شود اسکار و ریجاینا از دو فرزند خود لیو و الگزاندر می‌خواهند که مارشال را به قطار برسانند. در غیاب فرزندان بحثی شکل می‌گیرد. آنها قصد دارند هاریس همسر ریجاینا که مدت‌هاست به خاطر بیماری دور از آنها در شهر دیگری زندگی می‌کند را پیش خودشان بازگردانند که هم رابطه بین او و ریجاینا بهتر شده و هم بتوانند بخشی از ثروت او برای سرمایه‌گذاری در ساخت کارخانه را به کار گیرند. برای همین الگزاندر را برای این کار انتخاب کرده تا پیش پدرش رفته و او را مجاب کنند که باز گردد. همین‌طور پیش خودشان مقدمات ازدواج او با پسر اسکار را هم طرح‌ریزی می‌کنند. چون با ازدواج این دو ثروت خانوادگی‌شان پیش خودشان می‌ماند. با بازگشت الگزاندر و لیو، ریجاینا از الگذارندر می‌خواهد که وسایلش را جمع کرده در اولین فرصت پیش پدرش رفته که او را مجاب کنند که برگردد، بردی همسر اسکار در خلوت به الگزاندر می‌گوید که هیچگاه با پسرش ازدواج نکند. چون لیاقت او بیشتر است. اسکار که صحبت‌های آنها را شنیده به خاطر اینکه تلاش کرده تا برنامه‌های آنها را به هم بریزد به او سیلی می‌زند. پرده دوم: الگزاندرا که به دنبال پدرش رفته در آمدنش تاخیر پیش آمده و باعث نگرانی همه شده. پیش از آمدن او اسکار

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۳۱- دورتادور دنیا (نام من ریچل کوری است)

اولین سوال که بعد از خواندن متن به ذهن می رسد این است که آیا هر ایده‌ای قابلیت تبدیل شدن به متن نمایشی را دارد یا خیر؟ شاید جواب اولیه این باشد که بله. اما واقعیت امر این است که  تا ساختار دراماتیک را به یک متن ندهیم خبری از یک متن نمایشی نخواهد بود. «نام من ریچل کوری است» نه تنها تلاشی برای تبدیل شدن به یک متن نمایشی در آن به چشم نمی‌خورد بلکه حتی یک داستان کوتاه خوب هم نیست. شخصی به  نام ریچل کوری در سن ۲۳ سالگی در مرز میان فلسطین و اسرائیل کشته می شود. او که به صورت داوطلبانه و در قالب «جنبش بین المللی همبستگی» خودش را برای کمک به فلسطیانی که خانه‌هایشان در حال تخریب توسط ارتش اسرائیل بود می‌رساند، کمی بعد توسط یکی از بولدوزها زیرگرفته می‌شود. ماجرا و تنهایی ریچل به اندازه کافی تلخ و ناراحت کننده است اما زمانی که تنظیم کنندگان این متن از ایمیل‌ها، یادداشت‌ها و خاطرات روزانه او اقدام به نگارش یک نمایشنامه‌نامه می‌کنند به جز بازنویسی چند نامه و اضافه کردن چند شرح صحنه بینابین این نامه‌ها چیز دیگری دستگیرمان نمی‌شود. سوالی که مطرح می‌شود این است که همان موقع هم ریچل کوری پاورقی‌هایی در گاردین می‌نوشت‌، این متن چه فرقی با همان پاورقی‌ها دارد؟ به هر حال این متن نه تنها نتوانسته عمق فاجعه‌ای که برای ریچل کوری و یا آدم‌هایی که برای محافظت از آنها شهرش – اولمپیا- را ترک کرده به تصویر بکشد بلکه به یک متن نمایشی استاندارد نیز تبدیل نشده. همه چیز در حد نامه‌ها و یادداشت‌های روزانه او باقی مانده است. «نام من ریچل کوری است» سی‌ویکمین اثر از مجموعه دورتادور دنیا از نشر نی است که توسط اَلن ریکمن و کترین واینر به اصطلاح به نمایشنامه تبدیل شده و توسط حـسین درخـشان به فارسی ترجمه شده است.

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۳۰- دورتادور دنیا (دوشسِ ملفی)

دوشس ملفی نمایشنامه‌ای از جان وبستر نمایشنامه‌نویس بریتانیایی‌ قرن شانزدهم و هفدهم است. نمایشنامه‌ دوشس ملفی که یکی از دو آثار مهم او و تراژدی‌ست در پنج پرده‌ که به داستان خانواده‌ای اشرافی در ایتالیا می‌پردازد. پرده اول: فردیناند دوک کالابریاست و برادرش کاردینال یک مقام بالای کلیسایی دارد. خواهرشان دوشس در ملفی ساکن است و مدتی‌ست که بیوه شده. برادرها نمی‌خواهند که خواهرشان ازدواج کند یا با یک فرد نالایقی ازدواج کند. برای همین حضورا یک بار دیگر به خواهرشان گوشزد می‌کنند که فکر ازدواج کردن را از سرش بیرون کند. دوشس به آنها این اطمینان را می‌دهد که قصد ازدواج ندارد. فردیناند بوزولا را مامور می‌کند که به عنوان کارگزار اسب‌های دوسش به ملفی رفته و جاسوسی خواهرشان را بکند، او باید حواسش باشد که خواهرشان با شخصی ازدواج نکند. اما دوشس بر خلاف میل برادرهایش در مقابل ندیمه‌اش با آنتونیو مباشر خانوادگی‌شان ازدواج می‌کند. پرده دوم: دوشس باردار می‌شود، بوزولا بو می‌برد. فکر می‌کند که دوشس از راه حرام بچه‌دار شده، با کمک آنتونیو و ندیمه دوشس بچه‌اش را مخفیانه به دنیا می‌آورد. دوزولا که بو برده بچه به دنیا آمده برگه‌ای را از آنتونیو پیدا می‌کند که روی آن طالع کودک به دنیا آمده نوشته شده، برای همین مطمئن می‌شود بچه دوشس به دنیا آمده و آنتونیو در جریان است. برای همین خبر به دنیا آمدن فرزند دوشس را به همراه لرد پیری به نام کاستروتچو به سمت برادران دوشس در رم می‌فرستد. جولیا همسر کاستروتچو که معشوقه کاردینال هم هست زودتر از شوهرش به رم رسیده تا کاردینال را ببیند. دلیو دوست آنتونیو نیز از طرف او به رم فرستاده می‌شود تا خبری از برادران دوشس برای او بیاورد. پرده سوم: چند سال بعد فردیناند به ملفی می‌آید. در این مدت آنتونیو و دوشس صاحب دو بچه دیگر شده‌‌اند. فردیناند به دیدار خواهرش می‌رود. اما

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۲۸- دورتادور دنیا (پروانه و یوغ)

«پروانه و یوغ» نوشته محمدچرمشیر به بازخوانی نامه‌های ونسان ونگوگ به برادرش و معشوقه‌اش کریستین می‌پردازد. فضای نمایشنامه بر اساس شخصیت‌هایی که ونگوگ ملاقات کرده و مکان‌هایی که در آن پا گذاشته روایت می‌شود. حتی نقاشی‌هایی که او کشیده به نوعی در این متن به تصویر کشیده می‌شوند. درام به معنای کلاسیک آن در این اثر دیده نمی‌شود اما سراسر با تصویرسازی‌های شاعرانه چرمشیر روبرو می‌شویم. کریستین، تئو، دخترک، گاشه، مادام رولن، پیرزن و … همگی در بازه‌های زمانی مختلف با ونسان سخن می‌گویند. اما جنس دیالوگ‌ها و نحوه بیانشان این را مشخص می‌کند که غالبا دیالوگ‌ها در قالب نامه‌‌ است و حتی یک جاهایی با وجود شخصیت ثانی مونولوگ است. پروانه و یوغ به نوعی به تصویرکشیدن شاعرانه نامه‌های ونگوگ و برادرش تئوست. ما با دیدگاه ونسان نسبت به جهان، مرگ، خدا و هستی در خلال گفته‌هایش آشنا می‌شویم. «پروانه و یوغ» بیست‌وهشتمین نمایشنامه از مجموعه دورتادور دنیا به قلم محمد چرمشیر است که در نشر نی به چاپ رسیده است.

ادامه مطلب »
دورتادور دنیا
شهاب

۲۷- دورتادور دنیا (آخرین پر سیمرغ)

«آخرین پر سیمرغ» نمایشنامه‌ای از محمد چرمشیر که به واسطه داستان زال و سیمرغ به بخش‌هایی از شاهنامه می‌پردازد. داستان بیژن و منیژه، سیاوش، کیخسرو، رستم و سهراب و ضحاک ماربه‌دوش. در این میانه ما برش‌هایی به زمان حال نیز داریم، برش‌هایی که انگار ارتباط ظاهری چندانی به هم ندارند اما سعی دارند که داستان زال و سیمرغ را کامل کنند. آنچه که در ابتدای این نمایشنامه ذکر شده این است که  متن وابستگی زیادی به ادیپ دارد. زال در این داستان نابیناست و برخلاف ادیپ که به گذشته می‌رود تا در رفتارش کنکاش کند، او به آینده سفر کرده و به داستان‌هایی که پیش‌تر به آن اشاره کردیم وارد شده و با شخصیت‌های آن مواجه می‌شود. زال در این داستان‌ها با سیمرغ (زنی) همراه است، که سیمرغ برای کمک کردن به فرزندان او پر خود را دانه به دانه آتش می‌زند. طولانی بودن متن و از ریتم افتادن داستان به خاطر حجم زیاد دیالوگ‌هایی که با نثر قدیمی نوشته شده خواندن را بر مخاطب سخت می‌کند اما نمادین بودن صحنه ضحاک، رستم و سهراب و سیاوش از بخش‌هایی‌ست که شاید می‌توانست به تنهایی بار نمایشنامه را بر دوش بکشند. چیزی که در این مدت بیشتر با آن روبرو هستم عدم درام در بیشتر نمایشنامه‌های فارسی‌ست. درام به آن معنای کلاسیکش، اینکه شخصیت‌ها در یک هرم فریتاگ‌مانند درگیر بحران شده، وارد یک کنش صعودی شوند و با پشت سر گذاشتن اوج و قرار گرفتن در یک کنش نزولی و با یک گره‌گشایی به سمت پایان نمایش پیش‌ روند. این چند پاره شدن متن و تلاش برای به تصویر کشیدن صحنه‌های شاعرانه تماما به تکه‌های پازلی شبیه‌اند که انگار به راحتی با هم چفت نمی‌شوند و فقط کنار هم قرار گرفته‌اند. آخرین پر سیمرغ یکی از متن‌های طولانی چرمشیر است. متنی پر از چینش صحنه‌هایی که شاید جایشان با هم عوض

ادامه مطلب »