هر روز او می آمد و به من می گفت :سلام ،در جوابش میگفتم ،سلام …
روزی که رفت گفت : خداحافظ و من خیلی آرام گفتم : خداحافظ…
دیروز آمده بود، من به او گفتم : سلام … او گفت : فراموش کن مرا!!!
…….!؟!؟!؟
نویسنده : این روزا
هر روز او می آمد و به من می گفت :سلام ،در جوابش میگفتم ،سلام …
روزی که رفت گفت : خداحافظ و من خیلی آرام گفتم : خداحافظ…
دیروز آمده بود، من به او گفتم : سلام … او گفت : فراموش کن مرا!!!
…….!؟!؟!؟
نویسنده : این روزا
یک روز ظهر که از سر عادت هر روزه و بیحوصلگی تکرار امر درست کردن نهار رفتم توی آشپزخانه و با ترکیب تکراریتر چند مواد
من که راضی نیستم حتی یک ریال از پول این مملکت بره خارج از مرزهای خودمون کمک بشه، اما دیدید یک نفر از فلسطین مالها
بعد از رفتن مادربزرگم در این تقریبا یازده سال گذشته، این خاله، بزرگ خانواده مادری بود. دیر به دیر میدیدمش. آخرین بار که کرمان بودم
۹۶ خفهخون ۹۸ خفهخون ۴۰۱ باز هم خفهخون دلیل: چون خودتون یکی از طرفداران اون ایدئولوژی بودید و دستتون میرسید به صفوف اسلحه به دستان
اوج سینمای پناهی «طلای سرخ» بود و «دایره». بعد از جریانات ۸۸ و دستگیری انگار پرت شد به دنیای دیگری. در این چند فیلم اخیر
7 پاسخ
سلام ، اومدم این پست رو بذارم یه دفعه دیدم شما گذاشتیدش .
سلام ممنون ، هر چند با قبلی فرق داره اگه اون بهتره میتونی عوضش کنی…
سلام . نه منظورم اینه که این بهتره .
دارم آروم میزنم روی شونت حس می کنی ؟!
جان ؟
ضمیرها درست نوشته شده ن؟
متوجه نشدم ، چه مشکلی داره یعنی ؟